زبان فارسی: زبان تحمیلی یا زبان ملی؟

👤 محسن سعادت
یکی از بنیادیترین پرسشهایی که در جغرافیای سیاسی ایران باید مطرح شود، مسئله جایگاه زبان فارسی است. آیا فارسی زبان «ملی» همه مردم این سرزمین است یا زبانی «تحمیلی» که با زور قدرت مرکزی بر دیگر ملل و اقوام تحمیل شده است؟
حاکمیتهای مستقر از دوران پهلوی تا جمهوری اسلامی، کوشیدهاند تا فارسی را نه بهعنوان یک زبان اداری، بلکه بهعنوان «زبان هویت ملی» معرفی کنند. در حالی که واقعیت تاریخی خلاف این ادعاست. در ایران، ملل گوناگونی چون تورکها، کوردها، عربها، بلوچها و تورکمنها با زبانهای زنده و ادبیات غنی خود حضور دارند. برای این ملتها، فارسی هرگز زبان «مادر» نبوده است، بلکه زبانی است که به اجبار مدرسه، رسانه، و ساختار حکومتی باید آموخته شود.
تبدیل یک زبان به «زبان ملی» نیازمند پذیرش داوطلبانه و احساس تعلق جمعی است. اما تجربهی تحمیل فارسی، دقیقاً برعکس بوده است: حذف زبانهای غیرفارسی از نظام آموزشی، جرمانگاری آموزش به زبان مادری، سانسور ادبیات تورکی و کوردی، و تحریف تاریخ و هویت ملل غیرفارس. در چنین شرایطی، زبان فارسی بیشتر به ابزار سلطه شبیه است تا زبان همبستگی.
پهلوی با شعار «یک ملت، یک زبان» کوشید فارسی را هویتساز معرفی کند؛ جمهوری اسلامی هم با همان منطق، فقط با پوشش مذهبی ادامهدهنده همان سیاست شد. اما ملتی که زبان مادریاش انکار و سرکوب شود، چگونه میتواند در برابر زبانی تحمیلی احساس ملیبودن داشته باشد؟
پرسش ما ساده است: اگر فارسی واقعاً زبان ملی است، چرا نیازمند ارتش، سانسور، و تحمیل حکومتی برای بقاست؟ زبان ملی واقعی زبانی است که مردم آزادانه آن را بپذیرند، نه زبانی که بهعنوان ابزار یک ملتسازی جعلی بر گردهی دیگران تحمیل شود.
بنابراین، فارسی در ساختار کنونی نه زبان ملی، بلکه زبان تحمیلی مرکز است؛ زبانی که به جای ایجاد وحدت، شکاف و بیاعتمادی میان ملل ایران را عمیقتر کرده است.