انتقام از آزربایجان؛ احیای زایندهرود و خشکاندن دریاچه اورمیه

👤 محسن سعادت
در سالهای اخیر، دریاچه اورمیه به نماد یک فاجعه محیطزیستی-انسانی و بیتفاوتی نظام حاکم تبدیلشده است. درحالیکه مقامهای دولتی و رسانههای رسمی، تغییرات اقلیمی را علت اصلی خشک شدن دریاچه عنوان میکنند، شواهد حاکی از آن است که سهلانگاری آگاهانه و جهتدار دولت مرکزی در تهران، نقش برجستهای در این بحران دارد. دولت سالهاست که در قبال این فاجعهی در حال وقوع، نهتنها اقدامی مؤثر انجام نداده بلکه باسیاستهای تبعیضآمیز خود، خشک شدن دریاچه اورمیه را تسریع کرده است.
درحالیکه پروژههای انتقال آب از دریای عمان به فلات مرکزی ایران و استانهایی چون اصفهان با بودجههای نجومی در حال اجراست، همین دولت برای نجات دریاچه اورمیه از تخصیص بودجه کافی سر باز زده است. سدهایی که در کنترل سپاه پاسداران قرار دارند، مانع رسیدن جریانهای حیاتی آب به پیکر زخمی دریاچه شدهاند. این دوگانگی در سیاستگذاری زیستمحیطی، پرسش مهمی را پیش میکشد: تهران در حال انتقام گرفتن از چه چیزی در آزربایجان است؟
واقعیت این است که رژیم تهران، همواره نگاه امنیتی و سرکوبگرانهای نسبت به آزربایجان داشته است. در چشم سیاستگذاران مرکزگرا، آزربایجان باید «تحت کنترل» بماند. نباید رشد کند، نباید سربلند کند، نباید تبدیل به الگویی برای سایر ملل ایران شود. به همین دلیل، در برابر یک فاجعه انسانی و محیطزیستی چون خشک شدن دریاچه اورمیه، سیاست تهران سکوت و بیتفاوتی بوده است.
با ادامهی این روند، فردایی که در آن دریاچه اورمیه بهطور کامل خشکشده باشد، چندان دور نیست. مردم اطراف دریاچه ناگزیر خواهند شد که خانه و زمین خود را ترک کنند و مهاجرت اجباری و فقر زیستمحیطی، آیندهی آزربایجان را تهدید میکند.
درنهایت، ما با یک سیاست هدفمند مواجهیم، نه صرفاً یک ناتوانی مدیریتی. سیاستی که مناطق آزربایجان را به کویر تبدیل میکند، درحالیکه برای کویرهای مرکزی ایران، رؤیای «دشت» شدن و آبادانی در سر دارد. این تبعیض آشکار و استاندارد دوگانه، نشان میدهد که بحران دریاچه اورمیه، نه یک اتفاق طبیعی، بلکه بخشی از یک پروژه سیاسی علیه آزربایجان است.