آیا جنگ چالدران یک جنگ مذهبی بود؟

اساساً خیر؛
در برههای که جنگ چالدران انجام گرفت، دولت صفوی هنوز یک دولت شیعه به معنای کلاسیک نبود. در دوره شاه اسماعیل، دولت صفوی خود را «دولت قزلباشیه» مینامید و ایدئولوژی حاکم قزلباشیه علوی بود. روحانیون شیعه اساساً در زمان شاه تهماسب دعوت شده و عمدتاً از جبل عامل لبنان آورده شدند. (مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران در عصر صفوی؛ مهدی فراهانی منفرد). بعد از این مرحله تشیع به مذهب رسمی دولت صفوی تبدیل شد.
در همان برهه، ستون فقرات اردوی عثمانی را «یئنیچری»ها تشکیل میدادند که از نظر سازمانی به «یئنیچری اوجاغی» و از نظر مذهبی به «خانقاه حاجی بکتاش ولی» وابسته بودند. یعنی در حالی که سلطان عثمانی سنی بود، ستون فقرات اردو علوی بکتاشی بود؛ لذا دولت عثمانی مشکلی با علویان نداشت. حتی سالهای مدید، دربار عثمانی مخارج خانقاهای علوی را پرداخت میکرد که خانقاه اردبیل نیز یکی از آنان بود (Kızılbaş Türkler; Nihat Çetinkaya).
یعنی در دو سوی جنگ چالدران، علویانی قرار داشتند که عمدتاً تورکمان بودند و بحث شیعه و سنی مطلقاً مطرح نبود. چالدران جنگی میان دولت قزلباشیه (صفوی) و عثمانی بود.
جنگ چالدران اساساً یک جنگ سیاسی و جنگ قدرت دو دولت تورک بود، در زمانی که هنوز ملیت به مفهوم امروزی شکل نگرفته بود. تورکها به عنوان ملتی که قرنها جغرافیای بسیار گسترده از چین تا قلب اروپا را تحت حاکمیت خود داشتند، طبعاً بارها درگیر جنگ قدرت با یکدیگر شدهاند که چالدران نیز یکی از آنها بود. در تاریخ تورکها از این نوع جنگها بسیار وجود دارد، ولی ناسیونالیسم فارسی/تاجیکی سعی کرده است چالدران را متمایز نشان داده و به نفع خود سوءاستفاده کند.
در قرن ۱۹ که ملیگرایی جدید در شرق پدیدار شد، ملیگرایی تورکی در شبهجزیره کریمه (در عکسالعمل به پانسلاویسم) توسط اسماعیل قاسپیرالی به وجود آمد، سپس از کریمه به آزربایجان و تورکستان و در نهایت به عثمانی گسترش یافت. بعد از این مرحله، تورکها هیچوقت با هم نجنگیدند و برعکس، در تمام مراحل تاریخ در حد امکان از یکدیگر حمایت کردند. این برادری و اتحاد امروز در بیانیه شوشا و سازمان دولتهای تورک متبلور شده است.
لذا هاونی به نام چالدران که ایرانشهری-شعوبیها (ناسیونالیستهای فارس/تاجیک) امروز آن را میکوبند، درونش حتی آب نیز نیست و اینان هاون خالی را میکوبند که جز صدای گوشخراش هیچ خروجی ندارد.