نگاهی به بیانیه موسوی و نامه حمایتی ۸۰۰ فعال سیاسی از وی

میرحسین موسوی، نخستوزیر سالهای نخستین جمهوری اسلامی و رهبر جنبش سبز که سالهای مدیدی است در حبس خانگی به سر میبرد، طی بیانیهای در خصوص جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل و شرایط پس از آن اظهار نظر کرده است. وی ضمن محکوم کردن حملات اسرائیل و آمریکا و اشاره به «یک رشته خطاهای بزرگ» نظام، خواستار «برگزاری رفراندوم برای تأسیس مجلس مؤسسان قانون اساسی»در راستای «تحقق حق تعیین سرنوشت مردم» شده است.
این بیانیه ضمن اینکه انعکاس گستردهای در افکارعمومی داشته است، از سوی طرفداران جمهوری اسلامی مورد حمله قرار گرفته است.
از سوی دیگر، بیش از ۸۰۰ نفر از «فعالان سیاسی، مدنی و فرهنگی» در داخل و خارج ایران که اکثراً از طیف اصلاحطلب سابق هستند، با انتشار نامهای از مواضع میرحسین موسوی حمایت کردهاند. آنها بر «لزوم احترام به حق تعیین سرنوشت مردم ایران و ضرورت بازنگری در ساختار سیاسی کشور» تأکید کرده و خواستار «برگزاری همهپرسی آزاد جهت تشکیل مجلس مؤسسان برای تدوین قانون اساسی جدید» شدهاند، «قانونی که بر مبنای دموکراسی، حاکمیت ملی و موازین حقوق بشر تنظیم شده باشد.»
فارغ از اینکه این فرمول برای گذار از جمهوری اسلامی، در شرایط استقرار و اعمال سیاست مشت آهنین توسط نظام اساساً قابل اجرا میباشد یا نه، ولی بدون نیتخوانی میبایست نفس عمل را خیرخواهانه تلقی کرد. به هر روی هم میرحسین موسوی و هم ۸۰۰ نفر حمایتکنندهگان از وی خواستار گذار از دیکتاتوری جمهوری اسلامی و رسیدن به «دموکراسی» هستند.
لیکن در هر حال، همه باید به مردم حق بدهند که از خود و از ارائه دهندهگان راهکار بپرسند «چه نوع دموکراسی»؟!
بههرحال دموکراسی یک مفهوم عام است و تعاریف و نمونههای بسیاری در جهان برای آن وجود داشته و دارد. بالاخره برخی از نظامهای کمونیستی نیز خود را دموکراتیک مینامیدند.
شهروندان کشور ایران نیز در خلأ زندگی نمیکنند و از جنبش مشروطه تاکنون تجربهای حداقل ۱۲۰ ساله در تلاش برای رسیدن به دموکراسی دارند. لذا کسانی که راهکاری برای رسیدن به دموکراسی ارائه میدهند، باید حداقلی از سرنخها را ارائه دهند تا معلوم شود منظورشان از دموکراسی اساساً چیست؟ و البته سابقه فرد یا افراد ارائهدهنده راهکار نیز بیان خواهد داشت که ایشان تا چه حد به سخنانی که میگویند اعتقاد دارند.
برای کشوری مانند ایران که از انواع تکثرها برخوردار است، نوعی از دموکراسی که میتواند جوابگو باشد و ساختاری پایدار مبتنی بر عدالت و آزادی ایجاد کند، دموکراسی تکثرگرا و مشارکتی میباشد، نه دموکراسی گزینشی و مبتنی بر تعاریف وقالبهای تنگ. در بیانیه میرحسین موسوی هیچ اشارهای به تنوع و تکثر کشور ایران نشده است، در حالیکه ایران اساساً بر تنوع و تکثر مبتنی است. یعنی پایهایترین ویژگی کشور از قلم افتاده است. در بیانیه ۸۰۰ نفر نیز یکبار از تنوع قومی و مذهبی نام برده شده و یکبار هم کلمه متکثر قید شده است. ولی در راهکار ارائهشده، هیچ فکری معطوف به این تنوع و تکثر وجود ندارد.
گذشته و سابقه خواه میرحسین موسوی و خواه افراد شناختهشده امضاکننده نیز مشخص است. بسیاری از ایشان در اوایل انقلاب و بعدتر در دو دوره خاتمی و تا حدودی در دو دوره روحانی اختیارات وسیعی داشتند. واقعاً از کارنامه کدام یک از آنان حداقلی از اعتقاد به دموکراسی را میتوان استخراج کرد؟ حتی اگر شده دموکراسی گزینشی و محدود، نه دموکراسی تمام و کمال و تکثرگرا و مشارکتی؟
واقعاً شهروندانی که بنا بر فاکتورهای مختلف جنسیتی، عقیدتی، اتنیکی، مذهبی و جغرافیایی از بدو انقلاب و حتی پیش از آن مورد تبعیض بوده و درجه دو و سه محسوب شدهاند، تا چه حد میتوانند به این وعده ها دل خوش کنند؟
ایران کشوری به معنای تام کلمه پهناور و متنوع است. ساختار متمرکز برای چنین کشوری به صورت طبیعی جوابده نبوده و نخواهد بود. همچنانی که در تاریخ لاجرم به صورت ممالک محروسه اداره شده و دو تجربه دولت متمرکز (پهلوی و جمهوری اسلامی) در عمل شکست خوردند چون منطبق بر واقعیات تاریخی و میدانی نبودند. در کشوری با شرایط ایران سیستم متمرکز لاجرم منجر به «تبعیض و بیعدالتی» میشود. تصمیم گیرنده در تهران به طور طبیعی از درک مشکلات و معضلات بلوچستان و آذربایجان عاجز است زیرا در جغرافیایی دور زیست میکند. درک واقعیات موجود روی زمین و طرح سیستمی منطبق بر آن شرط لازم برای استقرار سیستمی پایدار و کارا در ایران میباشد. دولتی که در جامعه جهانی به نام ایران به رسمیت شناخته میشود از بدو تاسیس در دوره صفویه به صورت «ممالک محروسه» تاسیس و اداره شد و این سیستم در «قانون اساسی مشروطه» تحت عنوان «قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی» انعکاس خود را یافت. اکنون نیز اگر کسانی واقعاً خیرخواه کشور هستند باید از تکرار دو تجربه ناموفق اجتناب کرده و به سمت قبول اصالت تاریخی و واقعیات روی زمین حرکت کنند. در غیر این صورت راه بجایی نخواهند برد.