ابزارسازی تروریسم کردی در سیاست استعماری و ضد آزربایجانی تهران

✍️مقاله وارده
تاریخ آزربایجان جنوبی، بهویژه در یک سده گذشته، تاریخ مقاومت در برابر سیاستهای استعماری و استثماری حاکمیت مرکزگرای تهران بوده است. رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی، در تداوم یکدیگر، همواره یک هدف راهبردی را دنبال کردهاند: تضعیف، تجزیه و اضمحلال هویت ملی تورک در آزربایجان. در این میان، غرب آزربایجان و قلب تپنده آن، اورمیه، به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک حساس و ترکیب جمعیتی، به میدان اصلی اجرای این سیاستهای شوم بدل شده است. وقایع اخیر در اورمیه، از میتینگ سیاسی تحت پوشش جشن نوروز تا نمایش مضحک یک تیم فوتبال بیریشه، صرفاً حوادثی اتفاقی نیستند؛ بلکه حلقههایی از یک زنجیره بلند و برنامهریزیشدهاند که در آن، جریانات هوادار تروریسم کردی نقشی جز یک بازیچه عاجز و آلت دست برای پیشبرد اهداف استعماری تهران ایفا نمیکنند.
در دکترین امنیتی حکومت پانفارسیستی تهران، حرکت ملی آزربایجان به عنوان اصلیترین تهدید برای تمامیت ایدئولوژیک و سیاسی “ایرانشهر” تعریف میشود. از این رو، استراتژی کلان تهران بر پایه اصل کلاسیک استعماری «تفرقه بینداز و حکومت کن» بنا شده است. در این پازل، جریانات رادیکال و توسعهطلب کردی، به دلیل ضعف ساختاری، فقدان ریشه تاریخی عمیق در بسیاری از مناطق مورد ادعا و نیاز مبرم به یک حامی قدرتمند، به بهترین ابزار برای ایجاد یک جبهه فشار علیه آزربایجان تبدیل شدهاند.
این اتحاد نامقدس بر یک معامله دوطرفه استوار است؛
۱. امتیازات تهران به جریانات کردی (پاداش خوشخدمتی):
ایجاد حیاط خلوت اقتصادی-امنیتی: چشمپوشی عامدانه بر شبکههای عظیم قاچاق مواد مخدر، سلاح و انسان که توسط خاندانهای مافیایی مانند سیمیتقو و زیندشتی اداره میشوند. این اقتصاد سیاه، شریان حیاتی تأمین مالی اهداف توسعهطلبانه کردی است و به آنها امکان میدهد بدون نیاز به پایگاه مردمی واقعی، به حیات خود ادامه دهند.
مشروعیتبخشی سیاسی و فرهنگی: صدور مجوز برای تجمعاتی که در ظاهر فرهنگی (جشن نوروز) یا ورزشی (مسابقه فوتبال) هستند اما در باطن، میتینگهای سیاسی برای نمایش قدرت، تحریف هویت آزربایجانی شهر و سردادن شعارهای تروریستی است. این در حالی است که کوچکترین فعالیت مدنی و فرهنگی تورکها، از گرامیداشت روز جهانی زبان مادری تا فعالیتهای زیستمحیطی برای نجات دریاچه اورمیه، با برچسب “پانترکیسم” و “تجزیهطلبی” به شدیدترین شکل ممکن سرکوب میشود.
پشتیبانی در مهندسی جمعیت: تسهیل مهاجرت کنترلشده از دیگر مناطق کردنشین به شهرهای استراتژیک آزربایجان غربی و حمایت از نفوذ آنها در ساختارهای اداری، با هدف تغییر بافت جمعیتی و تضعیف جایگاه تاریخی ملت تورک. این سیاست با همکاری لابی ایرانشهری رخنه کرده در دل حکومت تهران، با جدیت دنبال میشود.
۲. خدمات جریانات کردی به تهران (اجرای نقشه استعماری):
مشروعیتبخشی به استبداد در بزنگاههای تاریخی: نمونه بارز این خوشخدمتی در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی نمایان شد. در حالی که ملت تورک آزربایجان، در همبستگی با سایر ملل ایران و در اعتراض به سیاستهای نژادپرستانه، وضعیت فاجعهبار اقتصادی و سرکوب گسترده زنان، با تحریم قاطع انتخابات، سیلی محکمی به صورت رژیم زدند، جریانات کردی در یک همکاری آشکار با نهادهای امنیتی، با حضور نزدیک به ۱۰۰ درصدی پای صندوقهای رأی در شهرهای آزربایجان غربی، نه تنها به سیرک انتخابات مشروعیت بخشیدند، بلکه با سوءاستفاده از عدم مشارکت تورکها، کرسیهای نمایندگی شهرهای تورکنشین را غصب کردند. این اقدام، یک خیانت تاریخی به جنبش سراسری ملل ایران علیه استبداد تهران تلقی شد.
ایفای نقش اسب تروا: این جریانات با ایجاد تنش ائتنیکی مداوم، فضای امنیتی را تشدید کرده و به تهران بهانه لازم برای میلیتاریزه کردن آزربایجان و سرکوب حرکت ملی را میدهند. آنها با طرح ادعاهای ارضی واهی و تحریف تاریخ، انرژی و تمرکز ملت آزربایجان را از مبارزه با استعمار اصلی (تهران) به یک درگیری فرسایشی و مخرب داخلی منحرف میکنند.
همکاری اطلاعاتی و امنیتی: این گروهها در سطوح محلی به عنوان بازوی اطلاعاتی و سرکوبگر نهادهای امنیتی علیه فعالان ملی و مدنی آزربایجان عمل کرده و نقش پیادهنظام تهران در خاک آزربایجان را بازی میکنند.
ایفای نقش ستون پنجم و نیروی سرکوبگر محلی: این جریانات نه تنها در ایجاد تنش ائتنیکی برای منحرف کردن اذهان از دشمن اصلی (تهران) فعال هستند، بلکه در بزنگاهها، رسماً نقش پیادهنظام و سخنگوی سیاستهای سرکوبگرانه تهران علیه ملت آزربایجان را ایفا میکنند. نمونه تکاندهنده اخیر، واکنش آرمان سیمیتقو، از نوادگان اسماعیل سیمیتقوی جنایتکار و قصاب مردم اورمیه، به حضور حماسی مردم در بازی فوتبال تیم نود اورمیه بود.
پس از آنکه ملت آزربایجان در استادیوم شهید باکری پاسخی کوبنده به خوشرقصیهای این جریانات برای تهران دادند، این عنصر وابسته که در سایه حمایتهای حکومتی در عرصه سیاسی و اقتصادی منطقه عرض اندام میکند، در اقدامی وقیحانه با انتشار پیامی در شبکه ایکس، رسماً از «مسئولین امنیتی» حکومت تهران خواست تا با «عوامل هتاک و برهم زنندگان امنیت» -یعنی مردم بومی و صاحبخانه اورمیه- برخوردی قاطعانه صورت گیرد. اوج این وقاحت، استفاده از هشتگ برای_ایران بود که به وضوح نشان میدهد این جریانات، سرکوب ملت تورک آزربایجان را در راستای منافع حکومت مرکزگرا تعریف کرده و خود را مجری سیاستهای آن میدانند. این درخواست برای سرکوب، همزمان شد با انتشار تصویر معنادار او در کنار تابلوی پدربزرگ جنایتکارش؛ یک تهدید ضمنی و یادآوری قتلعامهای تاریخی که نشان میدهد ذهنیت اشغالگرانه و مبتنی بر خشونت، همچنان در میان این خاندانها زنده است. این اقدام، پرده آخر را از نمایش وابستگی و مزدوری این جریان برای تهران کنار زد.
پیامدهای کوتاه مدت و بلند مدت این بازی خطرناک
این استراتژی که توسط جریانات کردی دنبال میشود، شاید در کوتاهمدت دستاوردهای ظاهری برایشان به همراه داشته باشد، اما در چشمانداز کلان، یک خودکشی سیاسی و یک خیانت تاریخی به آینده همزیستی ملتها در منطقه است.
پیامدهای کوتاه مدت:
– افزایش قطبیسازی ائتنیکی و اجتماعی: اولین و فوریترین نتیجه، ایجاد شکاف و نفرت عمیق میان دو ملت تورک و کرد است که قرنها در کنار یکدیگر زیستهاند.
– ایجاد حس کاذب قدرت: حمایت آشکار تهران، به این گروهها توهم قدرت و مشروعیت میدهد و آنها را در مسیر توسعهطلبی و اشغالگری خود گستاختر میکند.
– فرسایش سرمایه اجتماعی: اعتماد میان شهروندان در غرب آزربایجان از بین میرود و فضای همکاری و همزیستی مسالمتآمیز جای خود را به سوءظن و دشمنی میدهد.
– مشروعیتبخشی به سرکوب: تهران با اشاره به “تنشهای قومی”، حضور سنگین نظامی و امنیتی خود در آزربایجان را توجیه کرده و هرگونه فعالیت مدنی آزربایجان را به بهانه “مقابله با افراطگرایی” سرکوب میکند.
پیامدهای بلند مدت:
– برای جریانات کردی (استراتژی باخت-باخت): تاریخ گواهی میدهد که قدرتهای استعماری پس از تاریخ انقضای ابزارهایشان، آنها را به سادگی دور میاندازند. این جریانات با گره زدن سرنوشت خود به رژیمی که دشمن مشترک تمام ملتهای غیرفارس است، نه تنها استقلال عمل خود را از دست دادهاند، بلکه با خیانت به جنبشهای دموکراسیخواه، هرگونه اعتبار اخلاقی و سیاسی خود را در آینده ایران از دست میدهند. آنها مهمترین همسایه و شریک استراتژیک آینده خود، یعنی ملت آزربایجان را نیز به دشمن تبدیل میکنند؛ قماری فاجعهبار که بازنده نهایی آن خودشان خواهند بود.
– برای حکومت تهران (شمشیر دو لبه): این سیاست نیز برای تهران بدون هزینه نیست. قدرت بخشیدن به یک جریان رادیکال، مسلح و دارای ارتباطات فرامرزی، میتواند در آینده به تهدیدی جدی برای خود مرکز تبدیل شود. بازی با آتش تروریسم کردی، دیر یا زود دامن خود آتشافروز را خواهد گرفت.
– برای حرکت ملی آزربایجان (فرصت در دل تهدید): این وقایع، هرچند تلخ، ماهیت واقعی دشمنان و دوستان را آشکارتر میکند. این فتنه، ملت آزربایجان را بیش از پیش بیدار، متحد و مصمم به دفاع از سرزمین و هویت آبا و اجدادی خود میکند. تظاهرات اعتراضی صدها هزار نفری مردم اورمیه و پاسخ قاطع به نمایشهای سیاسی در استادیوم، نشان داد که آزربایجان یک بدن واحد و زنده است که در برابر ویروس استعمار و ابزارهای آن، پادتن تولید میکند.
سیاستی که امروز توسط جریانات هوادار تروریسم کردی در غرب آزربایجان دنبال میشود، تکرار همان سناریوی عاجزانهای است که در آن یک گروه ضعیف، برای کسب قدرت و مشروعیت، خود را به نیروی استعماری میفروشد. این یک استراتژی کوتاهبینانه و محکوم به شکست است. ملت آزربایجان با آگاهی کامل از این بازی پیچیده، ضمن حفظ هوشیاری خود در برابر این توطئهها، هدف اصلی خود را که مبارزه با استعمار مرکزگرا و احقاق حقوق ملی خویش است، هرگز فراموش نخواهد کرد. اورمیه، قلب آزربایجان بوده، هست و خواهد بود و هیچ نیروی نیابتی و هیچ حامی استعمارگری قادر به تغییر این حقیقت تاریخی نخواهد بود.