برای جمهوری اسلامی، «در بر روی یک پاشنه میچرخد» …

✍️یادداشت آراز نیوز
به ناپلئون خبر دادند در نبردی پیروز شدهاند. پرسید: «چند درصد نیروها را از دست دادهایم؟» گفتند: «شصت درصد.» پاسخ داد: «اگر یک بار دیگر چنین پیروزیای داشته باشیم، نابود خواهیم شد.»
این حکایت تاریخی، امروز به طرز شگفتانگیزی با وضعیت جمهوری اسلامی پس از جنگ دوازدهروزه با اسرائیل همخوانی دارد؛ جایی که رهبران ایران از «اقتدار» سخن میگویند، اما واقعیت صحنه، حکایت از یک شکست راهبردی دارد.
در تازهترین واکنش، علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در سومین پیام تصویری خود مدعی شد که «اسرائیل زیر ضربات جمهوری اسلامی له شد» و «آمریکا نیز سیلی سختی دریافت کرد». وی حتی از حمله مستقیم ایران به پایگاه آمریکایی العدید در قطر سخن گفت و تهدید کرد که این روند «قابل تکرار» است. اما این ادعاها در تضاد کامل با دادههای میدانی، تحلیلهای مستقل و شواهد فنی است.
در جریان این جنگ، دهها تن از فرماندهان ارشد سپاه، از جمله چهرههایی مانند امیرعلی حاجیزاده، حسین سلامی، محمد باقری و محمد کاظمی کشته شدند؛ افرادی که در ساختار نظامی، امنیتی و حتی اقتصادی جمهوری اسلامی نقش کلیدی ایفا میکردند. فقدان همزمان این مهرهها، ضربهای بیسابقه به ساختار فرماندهی ایران وارد کرد.
از سوی دیگر، مراکز حساس هستهای و موشکی ایران از جمله در نطنز، فردو، کرمانشاه، تبریز و اصفهان هدف حملات قرار گرفتند. گزارشها از تخریب بخشهایی از زیرساختهای حیاتی و توقف فعالیتهای کلیدی این مراکز حکایت دارند. حتی منابع نزدیک به سپاه ناچار شدند به بخشی از این خسارات اعتراف کنند، هرچند با ادعای «انتقال تجهیزات پیش از حمله» تلاش کردند شدت آن را کمرنگ جلوه دهند.
اما شاید معنادارترین بخش ماجرا، سکوت سهروزه رهبر جمهوری اسلامی پس از آتشبس باشد. سکوتی که با انتشار پیام اخیرش شکسته شد، اما نه از دفتر کار، نه از میان مردم، بلکه از مکانی نامعلوم و با نشانههای پررنگی از پنهانکاری.
خامنهای در پیام خود از «سیلی زدن به آمریکا» سخن گفت، حال آنکه آمریکاییها با حمایت اطلاعاتی و عملیاتی از اسرائیل، بخشی از حملات دقیق به اهداف داخل ایران را ممکن کردند. ادعای پیروزی در شرایطی که همپیمانان اصلی ایران در منطقه نیز تضعیف شدهاند، چیزی جز تلاش برای ساختن واقعیت موازی نیست.
در نهایت، این پرسش همچنان پابرجاست: اگر جمهوری اسلامی این جنگ را پیروزی میداند، پس شکست در قاموسش چگونه تعریف میشود؟ و مهمتر از آن، تا چند «پیروزی دیگر» را میتوان تاب آورد پیش از آنکه نظام به زانو درآید؟
بار دیگر شاهد این بودیم که جمهوری اسلامی مثال «در همهشه بر یک پاشنه نمیچرخد» را نقض کرد و به رغم همه شکستها هنوز تغییری در سیاستهایش نمیدهد.