کارنامه ولایتی در برابر آذربایجان؛ از مخالفت با استقلال و کریدور زنگهزور تا نگاه امنیتی

👤 یادداشت آراز نیوز
علیاکبر ولایتی، وزیر خارجه سه دهه پیش ایران و مشاور فعلی علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران، شخصیتی کلیدی در شکلدهی به سیاست خارجی جمهوری اسلامی در قبال همسایگان شمالی بوده است.
بررسی مواضع تاریخی او، بهویژه بیانیه غافلگیرکنندهاش در سال ۱۹۹۱ مبنی بر عدم به رسمیت شناختن استقلال آذربایجان، نشان میدهد که رویکرد او به این کشور از ابتدا نه بر اساس همسایگی یا اشتراکات فرهنگی، بلکه بر پایه نگرانیهای امنیتی و ترس از گرایشهای جداییطلبانه بناشده است؛ رویکردی که میراث آن تا به امروز بر روابط ایران با همسایه شمالی خود سایه افکنده است.
در واپسین روزهای پاییز ۱۹۹۱، درحالیکه اتحاد جماهیر شوروی در حال فروپاشی بود و جمهوری آذربایجان با امید به حمایت کشورهای همسایه، استقلال خود را اعلام کرده بود، علیاکبر ولایتی، وزیر امور خارجه وقت ایران، در سفری به مسکو آب پاکی را روی دست مقامات باکو ریخت.
او در مصاحبهای صریح با رادیو «اکو مسکوی» که گزارش آن در روزنامه «ایزوستیا» تاریخ ۲۷ نوامبر ۱۹۹۱ منتشر شد، اعلام کرد: «ما قصد به رسمیت شناختن استقلال آذربایجان را نداریم. روابط با این جمهوری در چارچوب اتحاد جماهیر شوروی توسعه خواهد یافت.»
این موضع، آنهم در شرایطی که ترکیه پیشتر استقلال آذربایجان را به رسمیت شناخته بود، یک شوک دیپلماتیک برای این جمهوری نوپا و یک «دوش سرد» برای نخبگان سیاسی آن بود که انتظار حمایت از سوی همسایه مسلمان خود را داشتند.
این بیانیه یک موضعگیری اتفاقی یا یک اشتباه دیپلماتیک نبود، بلکه پردهبرداری از یک دکترین امنیتی ریشهدار در تهران بود که ولایتی معمار اصلی آن به شمار میرفت.
دلیل اصلی این مخالفت، همانطور که در تحلیلهای آن زمان نیز اشارهشده، جمعیت قابلتوجه تورکهای آذربایجانی در ایران بود. از نگاه تهران، ظهور یک کشور مستقل تورک زبان بانام «آذربایجان» در مرزهای شمالی میتوانست بهطور بالقوه به موتور محرک احساسات جداییطلبانه در داخل ایران تبدیل شود. این نگرانی امنیتی، بر تمام ملاحظات دیگر ازجمله اشتراکات دینی (شیعه بودن اکثریت جمعیت دو کشور) و تاریخی چیره شد و سنگ بنای سیاست ایران در قبال آذربایجان را تشکیل داد.
اگرچه ایران سرانجام چند ماه بعد و پس از فروپاشی کامل شوروی، مجبور به پذیرش واقعیت و به رسمیت شناختن استقلال آذربایجان شد، اما آن نگاه امنیتی هرگز از بین نرفت. در طول سالهای بعد و در تمام دوران وزارت ولایتی، سیاست ایران در قبال مناقشه قاراباغ که اغلب به حمایت از ارمنستان یا بیطرفی متمایل به ایروان تعبیر میشد، ریشه در همین دکترین داشت؛ سیاستی که هدف آن مهار قدرت گیری جمهوری آذربایجان و جلوگیری از تبدیلشدن آن به یک کانون الهامبخش برای تورکهای ایران بود.
میراث این «دشمنی تاریخی» که علیاکبر ولایتی نماد برجسته آن بود، دههها پسازآن بیانیه معروف، همچنان زنده است.
ولایتی حتی پس از کنار رفتن از وزارت خارجه، بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین چهرهها در سیاست خارجی و مشاور عالی در امور بینالملل، همواره بر همان اصول اولیه پایبند ماند. از همین رو، تحلیل روابط پرفرازونشیب تهران و باکو بدون درک ریشههای این نگاه امنیتی که در اوایل دهه نود میلادی توسط چهرههایی چون ولایتی تئوریزه و اجرا شد، ممکن نخواهد بود.
حال، مخالفت سرسختانه علیاکبر ولایتی با گشایش کریدور زنگهزور، ترجمه امروزی همان نگاه امنیتی و دشمنی تاریخی است که در سال ۱۹۹۱ مانع از به رسمیت شناختن استقلال آذربایجان شد. از منظر ولایتی و مکتب فکری او، این کریدور یک جاده ترانزیتی ساده نیست، بلکه پروژهای ژئوپلیتیک برای قطع مرز تاریخی و استراتژیک ایران با ارمنستان است؛ بنابراین، وقتی ولایتی از «تغییرناپذیری مرزهای تاریخی» بهعنوان خط قرمز ایران سخن میگوید، در حقیقت در حال تکرار همان دکترین قدیمی است که هدف آن مهار آذربایجان و جلوگیری از هرگونه تغییری است که بتواند موازنه قوا را در شمال ایران به ضرر تهران تغییر دهد.