آتاتورک و رضا شاه؛ شباهتها و تفاوتها

در سالهای اخیر، شاهد تلاش برخی طرفداران سلطنت در ایران بودهایم که سعی میکنند رضا شاه را با مصطفی کمال آتاتورک مقایسه کنند. این مقایسه، در ظاهر ممکن است جذاب به نظر برسد، اما در واقعیت، تفاوتهای عمیق فکری، سیاسی، و عملکردی میان این دو چهره تاریخی وجود دارد که چنین قیاسی را نادرست و حتی گمراهکننده میکند. در این نوشتار، به شباهتها و تفاوتهای میان آتاتورک و رضا شاه نگاهی میافکنیم.
۱. مسیر رسیدن به قدرت
آتاتورک با کودتا به قدرت نرسید. او رهبری مقاومت ملی ترکیه را علیه اشغال نیروهای خارجی، بهویژه بریتانیا، فرانسه، و یونان، بهدست گرفت و پس از سالها مبارزه و سازماندهی، موفق شد جمهوری ترکیه را تأسیس کند. اما رضا شاه با حمایت مستقیم نظامیان بریتانیا در کودتای ۱۲۹۹ خورشیدی (۱۹۲۱ میلادی) به قدرت رسید و بدون هیچگونه مبارزهای علیه اشغالگران، تنها با سرکوب نیروهای محلی، حکومت را قبضه کرد.
۲. رویکرد فکری و شخصیتی
مصطفی کمال آتاتورک یک روشنفکر مدرنگرا بود. کتاب میخواند، مینوشت، و به چند زبان خارجی مسلط بود. ایدههای مدرن و پیشرو را در حوزه سیاست، آموزش، و فرهنگ پیاده کرد. در مقابل، رضا شاه فاقد تحصیلات کلاسیک و تفکر فلسفی بود. او بیشتر بر زور متکی بود تا بر نظریه یا گفتوگو. در واقع، رضا شاه با سرکوب سیاسی و خشونت عریان، حکومت را اداره میکرد، نه با تفکر یا توسعه نهادهای مدنی.
۳. دین و حکومت
آتاتورک جدایی کامل دین از سیاست را عملی کرد. مدارس دینی را تعطیل کرد، دستگاه دیانت را از قدرت سیاسی جدا ساخت و پایههای سکولاریسم را در ترکیه بنیان نهاد. در مقابل، رضا شاه نهتنها دین را از سیاست جدا نکرد، بلکه برای مشروعیتبخشی به سلطنت خود، با روحانیت شیعه سازش کرد و مراسم تاجگذاریاش را با حضور رسمی روحانیون برگزار کرد.
۴. جمهوری یا سلطنت
یکی از بزرگترین تفاوتهای این دو رهبر، نگاهشان به ساختار حکومت بود. آتاتورک میتوانست مانند پادشاهان گذشته برای خود سلسلهای تشکیل دهد، اما او آگاهانه جمهوری را انتخاب کرد. سیستم پارلمانی و جمهوریت را نهادینه ساخت. اما رضا شاه، سلطنت پهلوی را بنا نهاد و حکومت را به شیوه موروثی به پسرش منتقل کرد، الگویی که بذر استبداد مدرن در ایران را کاشت.
۵. نتیجه سیاستها
میراث آتاتورک، با همه کاستیها، ترکیهای است که توانست تجربهای از جمهوریت، نوسازی و نسبی از دمکراسی را طی یک قرن به دست آورد. اما نتیجه سیاستهای رضا شاه و محمدرضا شاه، منتهی به خیزش انقلابی و استقرار جمهوری اسلامی شد؛ نظامی که خود تداوم همان تمرکزگرایی، سرکوب، و حذف دگراندیشان است، با رنگ و لعاب دینی.
۶. عقلانیت یا احساسگرایی
رفتارهای سیاسی آتاتورک عموماً بر پایه عقلانیت، برنامهریزی و ساخت نهادها بود. در حالی که رضا شاه بیشتر با خشم، اقتدار فردی و تصمیمهای مقطعی، کشور را اداره میکرد. همین امر موجب شد که دستاوردهای رضا شاه، فاقد ریشههای نهادینه و پایدار باشد و پس از سقوط سلطنت، همهچیز فروبپاشد.
۷. شباهت نهایی؛ تقلیدی ناکام
تنها شباهتی که میتوان میان این دو رهبر یافت، تلاش رضا شاه برای تقلید از ظاهر مدرنیسم آتاتورک بود: تغییر لباس، ساخت راهآهن، نهادهای ارتشی و آموزشمحور. اما این تلاش تقلیدی، به دلیل فقدان زیرساخت فکری و مشارکت مردمی، هرگز به یک نوسازی واقعی منجر نشد.
جمعبندی:
آتاتورک معمار جمهوری بود؛ جمهوریای که در ترکیه، هرچند پر چالش، اما پا گرفت. رضا شاه، معمار سلطنتی بود که بر پایه کودتا، سرکوب، و تحقیر اقوام و اقلیتها بنا شد. مقایسه این دو، تنها زمانی معنا دارد که هدف از آن، شناخت تفاوت بنیادین میان “نوسازی با مردم” و “مدرنیزاسیون بدون مردم” باشد.