استعمار داخلی و زخم کهنه آذربایجان جنوبی

آراز نیوز
وقتی از استعمار سخن میگوییم، اغلب ذهنها بهسوی قدرتهای فرامرزی و سلطههای خارجی میرود. به سرزمینهایی که با لشکرکشیهای نظامی یا قراردادهای استعماری به بند کشیده شدند. اما استعمار تنها در مرزهای جغرافیایی میان کشورها خلاصه نمیشود. استعمار میتواند چهرهای درونی داشته باشد. چهرهای پنهان در لایههای سیاست و اقتصاد که بهنام «حاکمیت ملی» اعمال میشود، اما در حقیقت چیزی جز تاراج و بیگانگی ملتهای تحت سلطه درون یک ساختار سیاسی نیست.
آذربایجان جنوبی نمونه عینی و زنده این نوع استعمار است. دهههاست که سیاستهای مرکزگرا و فارسمحور، نهتنها منابع طبیعی و انسانی این سرزمین را هدف قرار دادهاند، بلکه با برنامهریزی دقیق، هویت تاریخی و فرهنگی مردمانش را نیز در معرض نابودی قرار دادهاند. از دریاچه اورمیه که بهعمد به خشکی کشانده شد تا معادنی که ثروتش به جیب مرکز سرازیر میشود، همه و همه نشانگر یک پروژه نظاممند برای تضعیف و فرسایش این ملت است.
استعمار درونی آذربایجان، استعمار خاموش است. استعمارگر نیازی ندارد بیرق بیگانه برافرازد یا مرزهای تازهای ترسیم کند. او با سلب سرمایهگذاری، تحمیل آسیمیلاسیون فرهنگی، انتقال منابع و نابودی بسترهای زیستمحیطی، ملتی را به تدریج از ریشههای خویش جدا میکند. این گسست، خطری بزرگتر از غارت آشکار است؛ زیرا نسلی پرورش مییابد که در خاک خود بیگانه است، با تاریخ و زبان خود بیارتباط و از آیندهاش بیامید.
این سلسله مقاله کوتاه تلاشی است برای بازخوانی و بازنمایی این واقعیت تلخ. در روزهای آینده، به تفصیل به وجوه مختلف استعمار در آذربایجان جنوبی خواهیم پرداخت: از فاجعه زیستمحیطی دریاچه اورمیه گرفته تا غارت معادن و ثروتهای طبیعی، از محرومیتهای اقتصادی تا سیاستهای آسیمیلاسیون فرهنگی. هدف آن است که تصویر کاملی از زخمهای استعمار داخلی ارائه شود. زخمی که اگرچه سالها سرپوش نهادهاند، اما امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند آشکارشدن است.
زیرا تنها با شناختن استعمار میتوان راه رهایی را جست.