هزاران دانشجوی خارجی آمدهاند، اما زبان تبریز هنوز مهاجر است!

👤 یادداشت آرازنیوز
در روزهایی که رئیس دانشگاه تبریز از تحصیل بیش از ۴۵۰۰ دانشجوی خارجی سخن میگوید و تأکید دارد که ۹۰ درصد آنان از یک کشور هستند و سعی بر این است که این دانشگاه به در راستای توسعه بینالمللی قدم بردارد، پرسشی اساسی در ذهن هر ناظر آگاه شکل میگیرد: آیا ملتی که هنوز نتوانسته فرهنگ و زبان ملی سرزمین خود را در جایگاه شایستهاش تثبیت کند، میتواند دانشگاههایش را بینالمللیسازی کند؟ و اصولاً، آیا بینالمللیسازی دانشگاههای آذربایجان جنوبی میتواند برای مردم بومی آثار مثبت و ملموسی به همراه داشته باشد؟ در شهر تبریز، قلب فرهنگی و تاریخی آذربایجان جنوبی، شهری که بیش از یک قرن است علیرغم سیاستهای استعماری و ساختار تمرکزگرای حاکم تسلیم نشده و مقاومت میکند.
دانشگاه تبریز بدون تردید یکی از مهمترین مراکز علمی منطقه است، اما مسئله اینجاست که فرهنگ علمی حاکم بر آن با فرهنگ مردمش هماهنگ نیست. زبان تدریس، زبان ارتباط علمی و تا حدی زبان گفتوگوهای روزمره در این دانشگاه فارسی است. این واقعیت نشان میدهد که زبان و فرهنگ ملی آذربایجان در قلب آن، یعنی تبریز، در ساختار علمی هیچ جایگاهی ندارد و این دانشگاه نه تنها نقشی در اعتلای زبان و فرهنگ مردمش ایفا نمیکند، بلکه با گسترش آموزش به زبانی غیربومی، به تداوم سلطه فرهنگی مرکز یاری میرساند. در چنین شرایطی، پذیرش هزاران دانشجوی خارجی که برای ارتباطگیری ناچارند از همین زبان غیربومی استفاده کنند، عملاً به تثبیت برتری فرهنگی مرکز و تضعیف هویت زبانی و فکری تبریز منجر میشود. زبانی که مهاجر خوانده میشود و ناتنی! این نه تبادل فرهنگی است و نه بینالمللیسازی؛ بلکه ادامه همان روندی است که در طول یک قرن گذشته، زبان و فرهنگ آذربایجان را به حاشیه رانده است. در واقع، آوردن این شمار از دانشجویان خارجی به دانشگاه تبریز برای یادگیری فارسی و علوم به این زبان، روند حذف و بهحاشیهرفتن زبان تورکی را در این مرکز علمی تسریع میکند.
کشورهایی مانند ترکیه سالهاست جذب دانشجوی خارجی را بهعنوان ابزاری برای گسترش نفوذ فرهنگی، افزایش اعتبار علمی و تقویت اقتصاد آموزشی دنبال میکنند. ترکیه با آموزش به زبان ملی خود و تقویت زیرساختهای فرهنگی، امروز میزبان بیش از ۳۰۰ هزار دانشجوی خارجی از دهها کشور جهان است. جمهوری آذربایجان نیز در سالهای اخیر در همین مسیر گام گذاشته و با تکیه بر ظرفیتهای علمی و اقتصادی خود، سیاست پذیرش دانشجوی خارجی را با هدف ترویج زبان ملی و تقویت دیپلماسی علمی پیش میبرد. اما در تبریز و آذربایجان جنوبی شرایط کاملاً معکوس است؛ نه زبان ملی آذربایجان در نظام آموزشی جایگاهی دارد، نه روند پذیرش دانشجویان خارجی شفاف است، و نه سازوکار مشخصی برای تبادل فرهنگی میان جامعهٔ میزبان و میهمان وجود دارد. در این وضعیت، هیچ گفتوگوی فرهنگی واقعی شکل نمیگیرد و تنها زبان فارسی است که در این فرایند تقویت میشود. در نتیجه، ورود گستردهٔ دانشجویان خارجی از یک کشور خاص، بدون شفافیت لازم، ضربهای عمیق به زبان و فرهنگ بومی سرزمینی است که خود زیر سلطهٔ استعمار فرهنگی قرار دارد.
پذیرش دانشجوی خارجی زمانی معنا و ارزش واقعی خواهد داشت که زبان و فرهنگ ملی آذربایجان در تبریز حاکم باشد؛ زمانی که دانشگاه تبریز در خدمت اعتلای علمی و فرهنگی مردمانش قرار گیرد، آموزش به زبان مادری انجام شود، و از دل همین هویت ملی، آذربایجان بتواند با جهان سخن بگوید. تا زمانی که چنین تحولی رخ ندهد، گسترش روابط علمی بینالمللی چیزی جز یک ویترین دروغین توسعه نخواهد بود؛ ویترینی که در پس آن، واقعیت تلخ استعمار فرهنگی و استحاله زبانی پنهان است.
دانشگاه تبریز به سبب پتانسیل عظیم ملت تورک آذربایجان جنوبی ظرفیت ارتقای جایگاه علمی خود را دارد، اما برای رسیدن به این هدف، نخبگان آذربایجانی باید پیش از هر چیز اعتمادبهنفس ملی را بازیابند و در احیای زبان و فرهنگ ملی خود پیشگام شوند. جهانیشدن از درون آغاز میشود؛ از بازشناسی خویشتن. جهانیشدنِ بیریشه چیزی جز تقلید از تهران نیست تقلیدی که سرمایه انسانی آذربایجان را فرسوده و استعدادهایش را برای تقویت فرهنگ و زبانی دیگر صرف میکند. تبریز زمانی میتواند با افتخار از دانشجویان خارجی استقبال کند که نخست زبان، فرهنگ و تاریخ خود را در همان دانشگاه به جایگاه واقعیاش بازگرداند و از این ظرفیت بهعنوان ابزاری برای گسترش نفوذ فرهنگی در منطقه بهره گیرد. در غیر این صورت، ورود هزاران دانشجو آن هم از یک کشور به این شهر نه دستاورد فرهنگی خواهد داشت و نه سود اقتصادی قابلتوجهی برای ملت تورک آذربایجان جنوبی.
البته در این میان، مسئله بر سر ملیت یا کشور مبدأ دانشجویان نیست؛ زیرا پررنگکردن این جنبه، بحث را به سمت نژادی و حاشیهای میبرد و بهتر است معترضین به این امر وارد موضوع ملیتی دانشجویان نشوند. آنچه اهمیت دارد، در ابتدای امر چگونگی و کیفیت «بینالمللیسازی واقعی» دانشگاههاست. برای تحقق چنین هدفی، تنوع در ترکیب دانشجویان، شفافیت در روند پذیرش، و روشن بودن اهداف علمی و فرهنگی این برنامهها ضروری است. ورود شمار بالایی از دانشجویان از یک کشور خاص، بدون شفافیت در سیاستها و توافقهای آموزشی، شائبههایی را دربارهی ماهیت و انگیزهی این طرحها بهوجود میآورد که جای تأمل دارد. از سوی دیگر، مسئله اساسی و بنیادین این است که آذربایجان جنوبی خود با تبعیضهای ساختاری اقتصادی و فرهنگی در قالب نظامی مرکزگرا و استعمارگر روبهروست؛ آذربایجان سالهاست خواستار عدم غارت ثروتهای طبیعی بدون سرمایهگذاری در خاکش میباشد. آذربایجان سالهاست به تبعیض زبانی و فرهنگی اعتراض دارد و خواستار رسمیت زبان تورکی است و همه این مطالبات علیرغم سالها مبارزه مدنی هنوز محقق نشده است. بنابراین، چنین طرحهایی در شکل فعلی، نه تنها سود اقتصادی یا فرهنگی چشمگیری برای تبریز و مردم منطقه به همراه نخواهد داشت، بلکه آنگونه که گفته شد؛ روند آسیمیلاسیون را تشدید میکند.