نقدی بر یادداشت تهرانتایمز؛ وقتی دیکتاتور موعظهی دموکراسی میکند

👤یادداشت آرازنیوز
روزنامهی دولتی انگلیسیزبان تهرانتایمز در مطلبی با عنوان «سوریه: دموکراسی جعلی بر ویرانههای یک ملت تقسیمشده» به انتقاد از انتخابات اخیر در این کشور پرداخته و دولت موقت سوریه را به «دموکراسی فیک» متهم کرده است. اما خواندن این یادداشت بیش از آنکه نقدی سیاسی به دمشق باشد، یادآور طنزی تلخ است؛ طنزی که در برابرش نمیدانیم باید خندید یا گریست.
زیرا روزنامهی تهرانتایمز که یکی از رسانههای رسمی و دولتی جمهوری اسلامی ایران بهشمار میرود، این یادداشت را منتشر کرده است؛ یادداشتی که حاوی همان انتقادهایی است که سالهاست خودِ نظام جمهوری اسلامی مصداق بارز آنهاست.
پرسش بنیادین اینجاست که آیا رژیمی که خود هیچیک از معیارهای دموکراسی را رعایت نمیکند، در جایگاهی است که از دموکراسی دیگران سخن بگوید؟
در حکومتی که انتخاباتش زیر سایهی نظارت استصوابی و حذف سازمانیافتهی نامزدها برگزار میشود، تحزبی وجود ندارد و مشارکت مردمی در آن به پایینترین سطح تاریخی رسیده، سخن گفتن از «دموکراسی جعلی» برای دیگر کشورها چیزی جز طنز سیاسی و ریاکاری آشکار نیست. در ایران، روزنامهنگاران، فعالان مدنی، فعالین حقوق ملیتها و حتی منتقدان دروننظام به جرم بیان عقیده زندانیاند، رسانهها سانسور میشوند و صندوق رأی عملاً بیمعنا شده است.
نباید فراموش کرد که همین کشوری که امروز تهرانتایمز آن را “ملت تقسیمشده” میخواند، محصول مستقیم دو دهه جنگافروزی و مداخلهی جمهوری اسلامی در سوریه است. دخالتی که با هدف حفظ دیکتاتوری بشار اسد انجام شد؛ دیکتاتوری که دستش به خون چندین هزار شهروند سوری آغشته است. ایران با اعزام نیروهای نظامی و نیابتی و حمایت مالی و لجستیکی از رژیم اسد، عملاً در ویرانسازی سوریه نقش محوری ایفا کرد.
افزون بر این، در همان دوران حاکمیت اسد بود که گروههای وابسته به پ.ک.ک و شاخهی ی.پ.گ در شمال سوریه با بهرهگیری از ضعف دولت مرکزی، اقدام به تقسیم عملی کشور کردند؛ روندی که نتیجهی سیاستهای سرکوبگر دمشق و حمایت تهران از این رژیم بود.
جمهوری اسلامی سالهاست از مفهوم دموکراسی بهعنوان ابزار تبلیغاتی و ژئوپلیتیکی استفاده میکند. انتخابات فرمایشی در کشورهای همپیمانش چون روسیه، ونزوئلا یا سوریهی دوران بعث را میستاید، اما انتخابات در کشورهای مخالف خود را نمایش سیاسی مینامد. این دوگانگی، ماهیت سیاست خارجی تهران را آشکار میکند؛ سیاستی که نه بر ارزشهای دموکراتیک، بلکه بر اساس منافع و محاسبات ایدئولوژیک شکل گرفته است.
در واقع، یادداشت تهرانتایمز بیش از آنکه نقدی بر دمشق باشد، بازتابی از بحران مشروعیت در خود تهران است. رژیمی که اعضای مجلسش با حداقلی از آرای واجدان شرایط بر کرسی مینشینند، رهبری مادامالعمر دارد که در برابر هیچ نهادی پاسخگو نیست و دستگاه قضاییاش سالانه در صدر آمار جهانی اعدام قرار میگیرد، نمیتواند از موضع دموکراسیخواهی سخن بگوید.