یادداشت:
طلوع هلال ناپارسی در آبان خونین ۹۸
اگر لایه های بالای طبقه متوسط – بازار تهران و اصفهان و تبریز – و کارمندان و کارکنان وزارتخانه ها وارد گود مبارزه شوند، توهمات متافیزیکی «سید خراسانی» نقش بر آب خواهد شد. این قشرها نیز در صورت استمرار تحریم های آمریکا و اضافه شدن تحریم های اروپا و بدتر شدن اوضاع اقتصادی، خواه ناخواه به فرآیند پیکار تهیدستان و ملیت ها خواهند پیوست.
نخست، همه جانباختگان آبان خونین ۹۸ از همه ملیت های ایران، ارزشمند و قابل ستایش اند. قصد از این تحلیل، نگرش از زاویه ای است که به گمان نگارنده، می تواند کنه درون آبان خونین را نشان دهد. طبق گفته مسوولان ۲۷ استان از ۳۱ استان کشور در رخدادهای تاریخی روزهای پایانی آبان ماه شرکت داشتند و باز هم طبق گفته آنان، در مناطق و استان های کرد نشین، عرب نشین و ترک نشین، درگیری ها حادتر بوده است. در این چند روز، هم شعار عام سراسری داده شد مثل مرگ بر خامنه ای و مرگ بر دیکتاتور (که عمده ترین شعار بود) و هم شعار خاص هویتی؛ هم به فارسی داده شد و هم به عربی و کردی و ترکی. از این رو با توجه به داده های تاکنون به دست آمده می توان از «طلوع هلال نا پارسی در آبان خونین ۹۸» سخن گفت. چرا؟
قبل از ورود به بحث، بدنیست به دو لایه امپراتوری اشاره کنم: درون و برون ایران.
شورش علیه سران امپراتوری از سه شنبه اول اکتبر شروع شد و نه جمعه ۲۴ نوامبر. از حوزه برونی امپراتوری آغاز شد نه درونی. از خیابان های بغداد و شعارهایی که در عراق، نماد های امپراتوری را آماج گرفت: قاسم سلیمانی و خامنه ای. در ۱۷ اکتبر به لبنان رسید و به شکلی پوشیده تر همین هدف دنبال شد. در همان زمان – یک هفته قبل از گرانی بنزین – گفتم، این توفان بهاری به سوی شرق می آید. گمان ام در گفتگو با آزاد مستوفی بود در تلویزیون کورد کانال.
بهار در خزان، دروازه های ایران را می کوبد
من به مستوفی گفتم، این موج استبداد شکن دروازه های ایران را خواهد کوبید اما ابتدا از دروازه اهواز خواهد آمد، چون با زبانی می آید که اهواز می شناسد. این موج بهاری در ۲۰۱۱ هم آمده بود، با زبان عربی آمده بود و از همین دروازه وارد اهواز شد اما فقط در این شهر ماند با چند کشته. هرتحلیلگر منصفی می داند که از انتفاضه ۲۰۰۵ یا بهتر است بگویم از همان سال ۲۰۱۱ مردم عرب یکی از پرتحرک ترین ملیت های درون ایران بودند.
اما چرا در سال ۲۰۱۱ جنبش فقط در اهواز ماند و این بار از اهواز به دیگر اجزای امپراتوری گسترش یافت؟ در سال ۲۰۱۱ بهار از تونس و مصر آمد که دور بودند و ویژگی های مشترک کمتری با ایران داشتند اما این بار از عراق آمد. عراق نزدیک ترین حلقه برونی امپراتوری به درون آن بود با پیشینه کنش و واکنش تاریخی، مذهبی و انقلابی میان عراق و ایران. از نقش روحانیان نجف و سامرا در انقلاب مشروطه بگیرید تا نقش خمینی و مخالفان چیگرا و ملی گرای شاه و رادیو میهن پرستان و صدای روحانیت اوایل دهه هفتاد میلادی در عراق تا جنگ و حضور مجاهدین خلق و حوادث بعد از جنگ. این کنش و واکنش در میان کشورهای همسایه کم نظیر است.
اهواز، نقطه عزیمت؛ گرانی بنزین، اخگر آتش
روز بیستم نوامبر حسن حیدری شاعر عرب اهوازی به طرز مرموزی جان می سپارد. جوان بود و سرزنده و سرکش و سرحال و پرطرفدار. همگان باور دارند که او را در زندان مسموم کرده اند که زهر کشنده پس از رهایی اش کارگر افتاد. مرگش نه تنها اهواز بلکه ایران را تکان داد.
بیست و یکم نوامبر، هزاران تن در کوت عبدالله اهواز با شعارهای ملی و عربی، جنازه اش را تشییع می کنند. در واقع تشییع نبود، تظاهرات بود و چالش حکومت ایران.
بیست و سوم نوامبر، قبل از نیمه شب اعلام می کنند بنزین را گران کرده اند. مردم اهواز در همان نیمه های شب در نخستین تجمع های کوچک پمپ بنزین ها می گویند: بنزین نمی خریم. از فردا ماشین هایمان درخیابان پارک می کنیم. همین هم می شود.
روز جمعه بیست و چهارم نوامبر، نخستین اعتراض ها در همین شهر شکل می گیرد. از آن جا به محمره (خرمشهر) و سیرجان و دیگر شهرها می رود. شنبه بیست و پنجم همه گیر می شود.
مردم عرب در ایران با رسانه ها و تلویزیون های عربی زندگی می کنند و بیست و چهار ساعته اخبار و رویدادهای بهار نوین عربی را پی می گیرند. از سودان و تونس تا الجزایر و لبنان. در حالت عراقی و تشابه لهجه و فرهنگ و مذهب و شعر و شعار، خودرا در میدان تحریر بغداد و بصره و عماره و ناصریه می بینند. در ذهن توده های ناراضی و خشمگین از تبعیض های ملی و نژادی و اقتصادی، بغداد می شود اهواز، و بصره می شود محمره و معشور می شود ناصریه. آنان از اول اکتبر با این گفتمان اعتراضی عراقی نفس کشیده اند، شارژ شده اند واز نظر روانی تاثیر گرفته اند.
اساسا استان اهواز از دی ۹۶ تا آبان ۹۸ هیچ گاه روی آرامش نداشت، همیشه یا اعتصاب بود یا تظاهرات یا ناآرامی در دو دایره پرنیروی کارگری و ملی -عربی. بیهوده نیست که در قیام پاییز ۹۸هم بیشترین تلفات انسانی را داشته و هم بلندترین مدت رویارویی را. تا ده روز پس از آغاز اعتراضات، کوت عبدالله و ملاشیه اهواز، فلاحیه (شادگان) و بندر معشور (ماهشهر) همچنان به نوعی نا آرام بودند. و تا هنگام نگارش این مقاله – بر خلاف سایر مناطق ایران – هنوز اینترنت در برخی مناطق استان قطع است. تانک ها هنوز در خیابان های بندر معشور گشت می زنند و هراس می افکنند. گفتنی است که پس از پیروزی انقلاب ۵۷، حضور تانک ها در خیایان ها پدیده منحصر به فردی به شمار می رود.
جغرافیا، انگیزه ها و لایه ها
چند انگیزه برجسته را می توان در قیام آبان ۹۸ تشخیص داد: انگیزه های اقتصادی، اتنیکی و آمیزه ای از این دو.
اغلب پژوهشگران به انگیزه های اقتصادی قیام بسنده کرده اند اما به نظر نگارنده افزون بر آن، انگیزه های دفاع از هویت ملی و کرامت انسانی – به ویژه در میان ملیت ها – نیز محرک نیرومندی بوده است. به عنوان مثال در میان جان باختگان عرب هم پیکر تاجر بازاری را می بینیم و هم جسد مادون پرولتاریا را.
در گزارش عفو بین الملل، بیشترین کشته ها به ترتیب در استان های اهواز(خوزستان)، کرمانشاه، کردستان، فارس، تهران و آزربایجان (غربی و شرقی و اردبیل) بوده است.
رحمانی فضلی، وزیر کشور ج ا ا در مصاحبه ای با تلویزیون رسمی، استان اهواز(خوزستان) را جزو پنج استانی قلمداد کرد که پرآشوب بوده اند؛ خوزستان، تهران، فارس، کرمانشاه و کردستان. وی افزود:«در خوزستان وضع فرق می کند با بقیه، وضعیت ویژه ای دارد.. در حدود ۱۸ شهر این استان اعتراض صورت گرفت».
رمضان شریف از « سلطنت طلبان، مجاهدین خلق و تجزیه طلبان» به عنوان عومل موثر در این قیام نام برده است.
درعرصه جغرافیا، اغلب کشتگان استان اهواز از عرب های شهرستان معشور(ماهشهر با هفتاد در صد جمیعت عرب)، فلاحیه (شادگان)، اهواز، محمره (خرمشهر)، شوشتر، عبادان و دیگر مناطق این استان احصا شده اند. از حدود شصت کشته این استان، بهبهان با هشت کشته، تنها شهر غیر عرب نشین است که تلفات بالایی داشت. در بقیه شهرهای استان، حدود پنجاه کشته، عرب و دو کشته غیر عرب اند که بیشترین رقم مربوط به بندر معشور است (این آمار تا هنگام نگارش این مقاله است).
در کرمانشاه و کردستان نیز کردها قربانی تیر مستقیم سرکوبگران بوده اند و البته مقاومت چند روزه جانانه ای داشتند. در شیراز، عمده درگیری ها و جنگ و گریزها در جنوب این شهر بوده است که عمدتا قشقایی نشین است و ترک های قشقایی قربانیان اصلی نبرد نابرابر بوده اند. طبق شنیده ها آنان تا مدتی کنترل برخی از ادارات دولتی را به دست داشتند. ما پیشتر شاهد نمایش هویت خواهی اینان در چند مسابقه ورزشی در شیراز بوده ایم.
در استان تهران، افزون براعتراضات پراکنده پایتخت، عمده ترین پیکارها در شهرهای اقماری تهران رخ داده است که جمعیت ترک معتنابهی دارد: اسلام شهر، قلعه حسنخان، نسیم شهر، رباط کریم، کرج و ملارد. مردم دو شهر عمدتا ترک نشین قلعه حسنخان (شهرک قدس) و اسلام شهر همچون مناطق عرب نشین فلاحیه (شادگان)، کوره (طالقانی)، جراحی (چمران) و خورموسی (بندرامام) برخی از مراکز انتظامی و دولتی را تسخیر کرده بودند. آمار نشان می دهد، اغلب کشته ها ترک بوده اند. اگر کشتگان شهرک های اقماری تهران را با کشتگان شیراز و استان های آزربایجان های غربی و شرقی و اردبیل و سایر شهرهای ترک نشین جمع کنیم به رقم معتنابهی می رسیم.
چند ماه پیش نیز سازمان عفو بین الملل اعلام کرد، در سال ۲۰۱۸، پنجاه در صد زندانیان ایران، کرد بوده اند. با افزودن چهل و پنج درصد زندانی عرب و بلوچ و ترک، میزان سنگین زندانیان ملیت های غیرفارس در ایران آشکار می شود. نیز سازمان حقوق بشر ایران اعلام کرد، حدود ۷۸ درصد اعدامی ها در ایران از کردها، عرب ها و بلوچ ها هستند. این آمارها تناسبی با درصد جمعیت این ملیت ها – حدود پنجاه و پنج درصد – ندارد. اگر به این پدیده، روی آوردن چاپلوسانه نامزدان ریاست جمهوری – از خاتمی و احمدی نژاد تا روحانی – به ملیت های مختلف غیرفارس جهت دستیابی به آرای آنان را اضافه کنیم به نقش فزاینده این ملیت ها در فرآیند پیکار برای رهایی و دموکراسی و تمرکز زدایی پی می بریم. و تازه این تنها طلوع هلال ناپارسی و نوک کوه یخی است که باید در آینده انتظار بهمن سنگین اش را داشت.
نیم نگاهی به آینده
در وضعیتی که توسط فرماندهان سپاه به جنگ جهانی و نجات رژیم به معجزه تشبیه شد و اساسا با پتانسیل نیرومندی که در قیام پاییز ۹۸ دیدیم، اگر حاکمیت اینترنت را قطع نمی کرد یا رژیم سقوط می کرد یا در صورت عدم سقوط،، ما چند استان آزاد شده می داشتیم، نظیر فارس، اهواز، کرمانشاه، کردستان، البرز و .. که به نوعی همپیوندی جغرافیایی دارند وهلالی را تشکیل می دهند که از خلیج تا خزر کشیده است. اینها می توانستند پایگاهی برای مخالفان سایر مناطق ایران و ادامه نبرد با ولایت استبدادی فقیه باشند. بر این اساس می توان به آینده نگاه کرد که در این عرصه، دست کم باید به دو جنبه جامعه شناسیک و روانشناسیک اهتمام ورزید. با نگاهی به روانشناسی علی خامنه ای به نظر می رسد او قصد دارد با عناد و مقاومت در برابر تحول، در دهه هشتاد زندگی خود از فیض شهادت برخوردار شود، حال نه حتما مثل امام حسین بلکه در خیابان های تهران در شکل و شمایل نایب امام زمان. اما اگر لایه های بالای طبقه متوسط – بازار تهران و اصفهان و تبریز – و کارمندان و کارکنان وزارتخانه ها وارد گود مبارزه شوند، توهمات متافیزیکی «سید خراسانی» نقش بر آب خواهد شد. این قشرها نیز در صورت استمرار تحریم های آمریکا و اضافه شدن تحریم های اروپا و بدتر شدن اوضاع اقتصادی، خواه ناخواه به فرآیند پیکار تهیدستان و ملیت ها خواهند پیوست. اما با وجود همه این مشکلات درون امپراتوری، حتی اگر عراق هم از حوزه نفوذ امپریالیستی فقهی خارج شود، خامنه ای ممکن است همان بازی سوریه را در ایران تکرار کند و برای حفظ ولایت خویش – حتی به قیمت جنگ داخلی – از روسیه کمک بخواهد، و این در تاریخ ایران بی نظیر نیست. محمدعلی شاه قاجار را به یاد آوریم که به کمک لیاخوف مجلس را به توپ بست. اما اگر اوضاع عینی اقتصادی و اجتماعی بالاگفته با برنامه ریزی، پروژه سازی و سازمانگری توده ها و خلق های ایران – عمدتا در داخل – همساز شوند، تحول در ایران به مرحله کمک از روس ها نخواهد کشید.
یوسف عزیزی بنیطرف، فعال سیاسی عرب