توهم «خفگی ژئوپلتیک»؛ شکست سیاست ایرانشهری در قفقاز

👤 ابراهیم نفیسی
پس از جنگ دوم قاراباغ و پیروزی غرورآمیز آذربایجان در بازپسگیری اراضیاش از اشغال ۳۰ ساله و مطرح شدن دوباره کریدور زنگهزور، جریانهای ایرانشهری و ناسیونالیسم فارسی در رسانهها و محافل سیاسی کشور یکصدا از «خفگی ژئوپلتیک ایران» بهواسطه راهاندازی این کریدور سخن گفتند.
این گفتمان تهاجمی علیه آذربایجان به یک ترند در ادبیات سیاسی طیف گستردهای از کنشگران و تحلیلگران سیاسی داخلی و خارجی، از اپوزیسیون تا اصلاحطلبان و حتی جناحهای افراطی مذهبی چون جبهه پایداری، تبدیل شد. آنها مدعی شدند گشایش کریدور زنگهزور، که آذربایجان را از طریق ارمنستان به نخجوان و سپس ترکیه متصل میکند و در نهایت بخشی از کریدور میانی بین اروپا و چین خواهد شد، آخرین دریچه تنفسی ایران در قفقاز را خواهد بست.
در تبلیغات این جریانها، این ۴۴ کیلومتر مرز با ارمنستان به مثابه دریچه تنفس حیاتی ایران معرفی شد و تعابیری چون «دالان تورانی» برای این کریدور بهکار رفت تا ذهنیت ملیگرای ایرانی را که در واقع بهطور سلبی در ضدیت با هویت تورکی تعریف شده تحریک کند و به این ترتیب افکار عمومی را با ترس از انزوای کامل کشور علیه این کریدور بسیج نماید.
گذشته از اینکه این سیاست کودکانه و غیرواقعبینانه، ناشی از تفکرات متوهمانه ناسیونالیسم فارسی و ایرانشهری بود و موجب شد کشورهای قفقاز جنوبی برای حل اختلافات خود به کشورهای غربی رجوع کنند و پای آمریکا با جاده ترامپ به این منطقه باز شود، جای این پرسش است که آیا این تصویرسازی جریانهای ناسیونالیست فارسی–ایرانشهری با واقعیت جغرافیایی و سیاسی منطبق است؟ ایران نه کشوری محصور در خشکی است و نه راههایش به اروپا و روسیه فقط از ارمنستان میگذرد. دسترسی به دو دریا، مرزهای زمینی با هفت کشور، مسیرهای زمینی از طریق آذربایجان، ترکیه و عراق نشان میدهد ادعای «خفگی» اغراقآمیز و دروغ است. آنچه در این گفتمان برجسته میشود، بیش از آنکه تحلیل ژئوپلتیک باشد، تصویرسازی ایدئولوژیک برای ساختن یک بحران غیرواقعی است.
نکته مهم این است که روابط ایران با بیشتر همسایگانش سالهاست پرتنش است؛ با کشورهای عربی در جنوب روابط خصمانه دارد؛ در عراق تنها با بخش شیعی و آن هم بهواسطه دخالت مستقیم و حمایت از گروههای نیابتی مانند حشدالشعبی ارتباط محدود برقرار کرده است؛ در شمالغرب با ترکیه رقابتی به ظاهر دوستانه اما در عمل غیرسازنده دارد و با آذربایجان از زمان استقلال این جمهوری همواره درگیر روابط پرتنش بوده و از طریق گروههایی چون «حسینیون» علیه دولت باکو اقدام تبلیغاتی و حتی تروریستی کرده است؛ در شرق نیز با افغانستان حتی با وجود اشتراک زبانی هیچگاه روابط پایداری نداشته و با پاکستان همواره درگیر تنشهای مرزی و امنیتی بوده است. در این میان تنها ارمنستان، کشوری کوچک و اقتصاد ضعیف باقیمانده که رابطهای پایدار با تهران دارد. ایران طی ۳۰ سال اشغال ۲۰ درصد از اراضی آذربایجان توسط این کشور، با ارمنستان در زمینه انرژی همکاری کرده و حتی در مناطق اشغالی پروژههایی را اجرا کرده است.
این موارد نشان میدهد که ایران، همسایگان خود را بر اساس تئوریهای ایدئولوژیکی از جمله ناسیونالیسم فارسی-ایرانشهری بهعنوان تهدید نگریسته است. تاکید بر این مرز کوچک و ادعای دروغین مبنی بر از بین رفتن مرز با ارمنستان که از ابتدا مطرح شد به معنای «خفگی» برای ایران جلوه داده شد. در واقع این گفتمان در بطن خود این پیام را القا میکند که کشور وسیعی چون ایران تنها به واسطه ۴۴ کیلومتر مرزش با ارمنستان است که دارای پویایی ژئوپلیتیکی است.
قابلتأمل است که گفتمان «خفگی ژئوپلتیک» تنها از سوی این جریان بازگو نشد، بلکه در میان بخشی از اپوزیسیون نیز تکرار شد. از اینرو میتوان نتیجه گرفت که ناسیونالیسم افراطی فارسی حتی در صورت تغییر رژیم نیز همچنان در گفتمانهای مختلف سیاسی بازتولید خواهد شد.
تحولات اخیر بار دیگر ضعف سیاست خارجی ایران را آشکار کرد. در نشست سهجانبه آذربایجان، ارمنستان و آمریکا در واشنگتن توافق شد که یک شرکت آمریکایی مدیریت مسیر ترانزیتی در خاک ارمنستان را بر عهده بگیرد. مقامات تهران پس از این نشست عملاً اذعان کردند که ایران توان جلوگیری از این پروژه را ندارد. این اعتراف نشان داد سیاست خارجی جمهوری اسلامی بیش از آنکه بر محاسبات واقعی استوار باشد، بر ایدئولوژیهای ایرانشهری و ناسیونالیسم فارسی تکیه دارد؛ ایدئولوژیای که علاوه بر اینکه مانعی در برابر تعامل سازنده با همسایگان است؛ در داخل نیز به جهت تنوع ملیتی و نادیده گرفتن این تفاوتهای ملیتی جامعه دچار شکافها و گسلهای عمیق شده است.
از این منظر، گفتمان «خفگی ژئوپلتیک» نه بازتاب یک واقعیت میدانی، بلکه نتیجه غلبه تفکر متوهمانه ایرانشهری بر تمام سطوح سیاست در ایران است که سیاست خارجی کشور را بهشدت تحتتأثیر قرار داده است. کشوری با موقعیت ژئوپلتیک متنوع مانند ایران با از دست دادن یک مرز ۴۴ کیلومتری خفه نمیشود؛ آنچه ایران را در تنگنا قرار داده، سیاست خارجی غیرواقعی و توهمات ایدئولوژیک است که این کشور را از ظرفیتهای واقعی منطقهای و جهانی دور نگه داشته است.