جان بر کفان – اکبر آزاد
در سال 1391 ( تقریباً در نیمههای آن سال) 5 نفر از فعالین حرکت ملّی آذربایجان به اتّهام تلاش برای ایجاد تشکیلاتی بنام » یئنی گاموح» (1) دستگیر و در شهر تبریز تحت بازجویی و محاکمه قرار گرفتند و در اندک مدتی به نُه سال حَبس محکوم شدند. انتشار این خبر سبب شد از همه سو به حکم صادره اعتراض شود؛ که تا کنون نتیجهای نداده است. در محکمه تجدید نظرهم بدون توجه به اعتراضات 5 نفرمحکوم و اقشار مختلف و بدون حضور وکلای محترم و بدون توجه به ایرادات قانونی آنان احکام صادرهی اولیه تأیید شد. به دنبال رویهی این چنینیِ دادگاه تجدید نظر، بار دیگر از همه سو به احکام صادره اعتراض شد؛ اعتراضاتی گسترده از داخل وخارج کشور ! مجامع بینالمللی طرفدار حقوق انسانها خواستار تجدید نظر شدند؛ اما باز تا کنون هیچ کدام از این اعتراضها نتیجهای نداده است.
5 نفر دستگیر شده متهم به ایجاد تشکیلاتی بهنام » یئنی گاموح» و عضویت در کمیتهی مرکزی این تشکیلات هستند که در مجموع به 45 سال زندان محکوم شدهاند. آنها به انحای مختلف و از درون زندان تبریز به اعتراضات خود ادامه دادند. در بیرون از زندان و در شهرهای مختلف روشنفکران، فعالین مدنی – فرهنگی با ابراز همدردی به حمایت از آنها برخواستند و با انتشار بیانیهها مقالهها و تحلیلهای گوناگون خواستار دخالت ریاست محترم قویهقضائیه و بررسی مجدد پروندهی متهمان شدند. در یکی از آخرین تلاشها «تقاضانامهای خطاب به ریاست محترم قوهقضائیه تنظیم شده که به امضای بیش از 1700 نفر رسیده است» امضا کنندگان از اقشار مختلف مردم از جمله دانشگاهی، بازاری، کارمند، کارگر، دانشجو و خانهدار و…. رسیده میباشند. آنها در این تقاضا نامه ضمن غیرعادلانه ارزیابی کردن احکام صادره خطاب به رئیس قوهقضائیه چنین نوشتهاند:
» قاضیالقضات محترم
بگذارید خوشبین باشیم و بگوییم؛ شاید شما نیز از این احکام غیرقانونی و غیرشرعی، راضی نیستید، شما سالهای سال کتاب «فقه» خوانده و مشق «حق» نوشتهاید و میدانید در مدینه فاضله محمد(ص) این احکام عین ظلم و بیعدالتی است.
بیایید بهخواهش ما و به خواهش وجدان و اندیشهخود رجوع کنید و ایناحکام سنگین را نقضکنید. ایندر حیطه اختیارات شما است. شما با اینکار، دلِملتی فداکار را شادمیکنید؛ اسلام و حقوقِانسانها را پاسمیدارید و آبروی دنیوی و آرامش اخروی را برای خود تضمینمیکنید.
این پنج فعال سیاسی آذربایجان حسب اطلاع از روز شنبه مورخ22/4/92 در اعتراض به این حکم سنگین صادره و عدم توجه به درخواستهای قانونی خود دست به اعتصاب غذای نامحدود زدهاند و دیگر جانشان در خطر است و این امر به نگرانی خانواده آنها و افکار عمومی افزوده است.
امضاکنندگان ایننامه ، انتظار دارند شما با نقض این حکم، ثابت کنید که فقهای اسلام، به حق مردم میاندیشند و مصلحتی بالاتر از حقوق انسانها نمیشناسند.»
در مراحل اولیهی جمع آوری امضا به منظور حمایت از 5 زندانی مورد نظر بهنامهای :
1- بهبود قلیزاده ( عکاس حرفهای، متأهل و دارای فرزند اهل و ساکن میاندوآب «قوشاچای» )
2 – آیت مهرعلی بیگلو(فوقلیسانس مدیریت، متأهل، دارایفرزند، اهل شهرستانجلفا، ساکن شهر صوفیانتبریز)
3- لطیف حسنی( دکترای حقوق بینالملل، معلم، متأهل، اهل شهرخلخال و ساکن شهر کرج)
4-محمود فضلی( مهندس عمران، متأهل و دارای فرزند، اهل شهر خوی و ساکن شهر تبریز)
5- شهرام راد مهر ( مهندس عمران، متأهل ، اهل و ساکن مشکین شهر»خییاو» )
این زندانیها به خاطر عدم توجه مراجع قانونی و قطع امید از آنها، جان برکف نهاده و به یکی از آخرین ابزارهای خود متوصل شده و از تاریخ 22/ 4/ 1392 اقدام به اعتصاب غذا کردند.
اقدام این پنج نفر به اعتصاب غذا که نشانه بیاعتنایی مراجع قضایی به اعتراضات قانونی و عمومی بود؛ سبب شد روند جمع آوری امضا به سرعت متوقف و متن تقاضانامه از قوهقضائیه به همراه امضاهای جمعآوری شده که بالغ به بیش از 1700 امضا میشد به طرق مختلف به قوه قضائیه و سایر مراجع دولتی وقانونی رسانده شد که به طور خلاصه به شرح زیر است:
1-ارسال متن تقاضانامه از قوهقضائیه به همراه لیست اسامی امضا کنندگان از طریق پست پیشتاز به آدر دبیرخانه دبیرخانه قوه قضائیه و بهنام ریاست محترم آن قوه
2- تقدیم اصل تقاضانامه خطاب به قوه قضائیه و امضاهای جمعآوری شده به آقای دکتر دواتگر نماینده محترم مردم مراغه در مجلس شورای اسلامی جهت رساندن آن به دست معاون پارلمانی قوه قضائیه که این درخواست از سوی آقای دکتر دواتگر پذیرفته و انجام شده است.
3- تقدیم نامهای به نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی به همرا ه رونوشت تقاضانامه خطاب به قوه قضائیه و اسامی امضاکنندگان که چند از نمایندگان محترم از جمله آقای دکتر حسننژاد نمایندهی محترم مردم جلفا و آقای حجتالاسلام دکتر بیگی نمایندهی محترم میاندوآب ( قوشاچای) آنرا ملاحظه فرمودند.
آقای دکتر بیگی اظهار داشتند چون از چگونگی امور اطلاعی ندارد نمیتواند کاری بکند و پیگیری آنرا موکول به اقدام حداقل یک نفر از نمایندگان کردند. البته بعضی توضیحات لازم بهطور شفاهی خدمت ایشان ارائه شد و گفته شد که آقای بهبود قلیزاده اهل و ساکن شهر میاندوآب و یکی از افراد شاخص این شهر میباشند.
آقای دکتر حسننژاد ضمن دادن تذکراتی خودشان نامهای تنظیم و نامه تقدیمی خانوادههای زندانیان را پیوست نموده از طریق » سیستم ارسال پیام» برای قوه قضائیه ارسال کردند.
آقای دکتر بیگی پس از اطلاع از اقدام آقای دکتر حسننژاد قبول کردند که نامه تنظیمی ایشان را امضا کنند.
در اینجا لازم میدانم از حسن رفتار کارمندان دفاتر نمایندگان محترم آقای دکتر بیگی، آقای دکتر دواتگر، و آقای دکترحسننژاد تشکر و قدر دانی بهعمل آورم!
4- ارسال رونوشت متن تقاضا نامه از قوهی قضائیه به همراه اسامی امضا کنندگان از طریق پست پیشتاز به آدرس دفتر ریاست جمهوری بنام رئیس جمهور محترم جناب آقای حجتالاسلام دکتر حسن روحانی. در نامه از ایشان درخواست شده بود اقدامات مقتضی را بهعمل آورند!
5- تقدیم نامهای به دفتر ریاست محترم مجلس شورای اسلامی و بهنام جناب آقای لاریجانی.که رونوشت متن تقاضا نامه از قوهقضائیه به همراه لیست اسامی امضا کنندگان پیوست شده بود.
ضمنا جهت اطلاع مسئولین محترم از روند امور مربوط به پنج زندانی مورد نظر، به تمامی نامههای تقدیمی که فوقاً بهآنها اشاره شده است، اسناد زیر پیوست شده بود:
الف – دادنامه شعبه سوم دادگاه انقلاب تبریز به شمارهی 9209974124300147- شماره پرونده کلاسه9109984118200177 –تاریخ تنظیم 9/2/ 1392-با امضای رئیسشعبه جنابآقای باقرپور
ب- در خواست تجدید نظر از » ریاست محترم دادگاههای تجدید نظر استان آذربایجان شرق، از طریق: شعبه سوم دادگاه انقلاب اسلامی تبریز-به تاریخ 5/3/ 1392 با امضای وکلای تجدید نظرخواه جناب آقای سیدمحمد رضا فقیهی، سرکا خانم سیما باغبان خطیبی و جناب آقای ایلدار آقازاده خیاوی
پ-دادنامه شعبه دوم دادگاه انقلاب تبریز به شمارهی 9009974124200250 – شماره پرونده کلاسه 8909984116000219–تاریخ تنظیم 25/2/ 1392-با امضای رئیسشعبه جنابآقای دولتآبادی
ت-دادنامه شعبه ششم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجانشرقی به شمارهی9209974122600361 – شماره پرونده کلاسه 9109984118200177– تاریخ تنظیم 23/03/ 1392 با امضای رئیس و مستشاران شعبه ششم دادگاه تجدیدنظر استان جناب آقایان ایمانی، علیزاده، جدیدی
ث- تقاضای رسیدگی و اعمال ماده 18 اصلاحی قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب 24/10 / 1385 با امضای وکلای معترضین فوقالعاده سرکار خانم سیما باغبان خطیبی، جناب آقای ایلدار آقاقلیزاده خیاوی، جناب آقای سید محمد رضا فقیهی
**
در ضمن، پیگیریها و اعتراضاتی از کانالهای دیگر نیز ادامه دارد که من از چند و چون آن اطلاع کافی ندارم.
در گرماگرم این اقدامات خبر رسید که خانم ژیلا قلیزاده خواهر محترم آقای بهبود قلیزاده در مراجعات مکرر خود به مراجع قضایی تبریز پیشنهاد داده است: چناچه شرایط مساعد فراهم شود، میتوان از چند نفر از ریش سفیدان و فعالان مدنی – فرهنگی آذربایجان در خواست کرد که با اعتصابیون ملاقات و آنها را به » فک اعتصاب غذایشان» ترغیب و تشویق کنند که این پیشنهاد فوراً از جانب مقامات قضایی و… تبریز استقبال میشود و از خانم ژیلا قلیزاده میخواهند هرچه سریعتر افرادی را که در نزد اعتصاب کنندگان دارای نفوذ کلام میباشند، برای اقدام دعوت کنند.
پیش از انتشار این خبر، دلسوزان، ریشسفیدان وفعالان مدنی- فرهنگی آذربایجان در شهرهای مختلف با نگرانی درتلاش بودند بهنوعی بتوانند به کمک اعتصاب کنندگان بشتابندکه در پی فراهم شدن شرایط و امکان احتمالی برای ملاقات حضوری جمعی از ریش سفیدان و فعالان مدنی – فرهنگی آذربایجان نامهای تنظیم کردند که در آن اعتصاب کنندگان را به » فک اعتصاب غذای خود» هرچند به طور موقت ترغیب و تشویق شدهمیکرد. البته نظیر این نامه بسیار بود ولی یکی از مهمترین جنبههای این اقدام امضای نامه توسط آقای سعید متینپور میباشد. ایشان در حالی که خودشان مظلومانه دوران هشت سال حبس ناعادلانه را طی میکند و در حال حاضر در زندان اوین به سر میبرد و از تسهیلات رایج برای زندانیان از جمله از امتیاز استفاده از مرخصی بیبهره هستند.
آقای سعید متینپور پساز اطلاع از اعتصاب پنج نفر زندانی و روند امور، تأکید میکنند که نام ایشان نیز جزو امضا کنندگان نامه که جمعاً ده نفر میشوند، آورده شود.
اسامی امضا کنندهی نامه مذکور عبارتند از: آقایان حسن هرگلی(دمیرچی) از تبریز، منوچهرعزیزی از تبریز، حسن راشدی از کرج، حسین م. گونئیلی از قلعه حسنخان تهران، عباس لسانی از اردبیل، جلال پورکودریلو از میاندوآب(قوشاچای) ، علیرضا صرافی از تهران، حمید شافعی از اورمیه، سعید متین پور از زندان اوین، و اینجانب(اکبر آزاد) از تهران.
بدین ترتیب روز سهشنبه 15/05 / 1392 جمع کثیری از اعضای خانوادههای زندانیان مذکور به همراه چهار نفر از ریش سفیدان و فعالان مدنی – فرهنگی آذربایجان که اینجانب نیز در ترکیب آنها قرار داشتم، جهت ملاقات با زندانیان اعتصابی به زندان رجایی شهر کرج مراجعه نمودیم. در اینجا لازم است بگویم که بهدنبال اعتصاب غذای 5 نفر زندانی فوقالذکر و وخیم شدن وضعیت جسمانیشان، هر پنج نفرشا ن از زندان تبریز و از طریق زمینی به زندان رجاییشهر کرج انتقال داده شده بودند. طبیعی است، طی چنین مسافت طولانی، برای افرادی که ده – پانزده روز در اعتصاب غذا بهسر میبرند، بسیار رنج آور خواهد بود….
پس از هماهنگیهای اولیه، فقط خانواده آقای بهبود قلیزاده و ریش سفیدان که عبارت بودند از آقایان حسن راشدی، حسین م.گونئیلی، جلال پورکودریلو و اینجانب اکبر آزاد، توانستند فقط با یک نفر از اعتصابیون یعنی با آقای بهبود قلیزاده ملاقات داشته باشند. ملاقات در محل دفتر کار و در حضور رئیس زندان رجائی شهر و یک نفر از همکاران ایشان انجام گرفت.
همانطور که انتظار میرفت آقای بهبود قلیزاده بهشدت وزن کم کرده و لاغر شده بود. اما برق و درخشندگی خاصی در چشمانش تلألو داشت که حکایت از روحیه بسیار بالای او بود . در گفتگوهایی هم که داشتیم صدایش کاملا شفاف و رسا بود و هیچ گونه رخوت و کسالت در آن وجود نداشت! گفتگوهایمان بسیار مفصل و طولانی بود.
همه ، از جمله رئیس زندان و آن یک نفر همکار ایشان اصرار داشتند که آقای بهبود قلیزاده حضوراً و فیالفور » فک اعتصاب » کند. میگفتند:» اگر ایشان از شما حرف شنوی داشته باشند، میتوان امیدوار بود آن چهار نفر دیگر حرف شنوی خواهند داشت «
اما آقای قلیزاده گفتند:
» اولاً ما پنج نفر هستیم و پنج نفری مشترکا ً تصمیم گرفتهایم که اعتصاب کنیم و هر اقدام بعدی هم با تصمیم مشترکمان خواهد بود در ثانی حداقل زمانی که ما برای اعتصاب غذای خود در نظر گرفتهایم چهل و پنج روز است! با این حال سعی خواهم کرد بهطور کامل نظرات و پیشنهادات ریشسفیدان را به اطلاع دیگر دوستان خود برسانم. «
در نهایت قرار شد آقای بهبود قلیزاده برود و با سایر دوستان خود صحبت کند و در صورت ضرورت یک ملاقات هم به اتفاق با دیگر اعتصابیون داشته باشیم.
بعد از گفتگوی آقای بهبود قلیزاده با دوستان و رفقایش،اعتصابیون نظر مساعد خود را برای دیدار با ریش سفیدان و استماع نظرات و پیشنهادات آنان اعلام می دارند. که در ادامه مجدداً روز چهارشنبه (16/05/1392) اینجانب به نیابت از سوی سایر ریشسفیدان بههمراه جمع کثیری از اعضای خانوادههای زندانیان، با اعتصابیون دیدار و گفتگو کردم.
هر پنج نفرِ زندانیان بهشدت لاغر شده و هر کدام حداقل حدود 15 کیلو وزن کم کرده بودند ولی هر پنج نفرشان با سرزندگی و روحی شاداب برای ملاقات آمده بودند. هیچگونه حالت ضعف روحی و کسالت و رخوت در رفتار و گفتارشان مشاهده نمیشد و از نظر روحی بسیار سرحال بودند.
بعد از گفتگوهای مفصل با تک تک اعتصابیون و شرح مفصل مسائل، آنها به چند دلیل پذیرفتند اعتصاب خود را همزمان با پایان ماه رمضان و حُـلول عید فطر اعتصاب خود را بشکنند. به این اعتبار امروز (پنجشنبه17/05/1392) حدود ساعت 9 شب و یا فردا (روز جمعه صبح18/05/1392) به اعتصاب خود پایان خواهند داد. یعنی پس از 27 روز اعتصاب غذای مداوم. همین پایداری و استقامت سبب شده بود فعالان مدنی – فرهنگی آذربایجان و سایر افراد مجامع انسان دوست داخلی وبینالمللی به حرکت در آمده و با اعلام همبستگی با آنها، به طرق مختلف سعی میکردند از آنها حمایت کنند.
اعتصابیون بر اساس دلایل قید شده در پایین قبول کردن فک اعتصاب کنند، ای دلایل عبارتند از:
1- احترام بهدرخواستهای گسترده افراد و گروههای مختلف از داخل و خارج از کشور خصوصاً درخواستریشسفیدان و فعالان مدنی – فرهنگی آذربایجان و نیز مراجعهی حضوری آقایان حسن راشدی، حسین م. گونئیلی، جلال پورکودریلو و اکبر آزاد که از جانب جمعی از ریش سفیدان جهت دیدار نیابت داشتند.
2- به مناسبت فرا رسیدن عید سعید فطر و احترام به هم وطنان مسلمان و همراهی با آنها
3- فراهم کردن شرایط مناسب برای رئیس جمهور محترم جناب آقای حسن روحانی، جهت اعمال اعتدال و عدالت و عمل به وعدههایی که ایشان در مقطع تبلیغات انتخاباتی، خود را متعهد و مقید به اجرای آنها کردهاند.
4- …..
اینرا فراموش کردم بگویم که روز چهارشنبه وقتی هماهنگیهای لازم برای ملاقات با اعتصاب کنندگان فراهم شد، بدون آنکه از کسی کارت شناسایی بخواهند و یا به تعداد نفرات ملاقات کننده اهمیت بدهند، تمامی کسانی که برای ملاقات آمده بودند، هر کدام با مهمور شدن کف دستش به مهر عبور مجاز، به داخل زندان راه یافتند. البته اول خانمها را پذیرفتند و پس از آن آقایان را. ما برای رسیدن به محل ملاقات از کُریدوری پیچ در پیچ، نسبتاً باریک و بسیار طولانی، که تقریباً به طول یک کیلومتر و شاید هم بیشتر بود، عبور کردیم. محل ملاقات ما در کنار محل ملاقات کابینی قرار داشت و تقریباً یک اتاق با مساحت 25-30 متر بود. در وسط اتاق دیواری به ارتفاع تقریبی کمتر از یک متر قرار داشت که در حکم پیش خوان بود. در عین حال ملاقات شونده را از ملاقات کننده جدا میکرد. البته بالای دیوار کاملاً باز بود و توانستیم زندانیان را در آغوش بگیریم و روبوسی کنیم و بعضاً درِ گوشی هم صحبت کنیم که دیگران نشوند. در دو طرف دیوار مذکور نیمکتهایی وجود داشت که میتوانستیم روی آن بنشینیم! امّا ما بیشتر سر پا بودیم . همه با هم و در کنار هم بودیم. اشک شوق دیدار در چشمان مادرها، خواهرها ، همسرها و پدری رئوف و مهربان حلقه زده بود، بی آنکه ضجهای در کار باشد.
تمامی خانوادهها و من در یک طرف قرار گرفته بودیم و پنج نفر اعتصابی در طرف دیگر. در این بین کودکان بخصوص آتیلا فرزند خردسال محمود فضلی بدون توجه به حد و مرزها به راحتی از دیوار مانع عبورکرده (این دیوار، دیوار برلین را بهخاطرم آورد) و در آغوش پدر قرار گرفته صورت یکدیگر را غرق بوسهی مهر کردند. البته چند نفر هم از پرسنل زندان و… ساکت در سمت پنج نفر اعتصابی ایستاده بودن بدون اینکه مزاحم کسی شوند نظارهگر جریان و روند ملاقات بودند. بعد از حدود یک ساعت اعلام کردند که وقت ملاقات تمام شده است و به دنبال آن اعتصابیون را از آنجا بیرون بردند؛ ما هم بعد از آنها محل را ترک کردیم. در لحظه خدا حافظی بعضی از هم بندیهای زندانیهای ما که در محل قرار داشتند از در و دریچهی باز شده برای خانوادهها دست تکان داده و به نوعی سلام و علیک و یا ابراز همدردی میکردند.
هنگامی که مجدداً از کریدور کذایی عبور کرده و راه رفته را برگشتیم در سالن انتظارِ دم درِ زندان به یکباره چشممان به آقای سعید نعیمی افتاد. ایشان به دلیل دیر خبردار شدن کمی با تأخیر به محل رسیده بودند و به خاطر عدم اطلاع از جریان و روند کارها، همانجا در محل سالن انتظار مانده بودند که سبب تأسف همهی ما شد و….
با همهی این احوالات همگی با احساسی مفرح و رضایت خاطر از محوطه داخل زندان خارج شدیم.من قبل از خروج از زندان به آن کارمند زندانی تسهیلات لازم را برای ملاقات ما فراهم کرده بو مراجعه نمودم از زحماتشان تشکر کردم همچنین از او خواهش کردم که تشکر ما را به رئیس زندان ابلاغ کند. او یک لحظه مکث کرده و سپس شماره دفتر رئیس زندان را گرفت و موضوع را به اواطلاع داد ، بعد هم گوشی تلفن رابه داده وگفتند:
– میتوانید با خودشان صحبت کنید!
گوشی گرفته و گفتم:
-سلام روزتان بخیر، من اکبر آزاد هستم ، همان مرد موسفید که دیروز بههمراه سایرین در دفتر کار شما با آقای بهبود قلی زاده ملاقات کردیم.
گفتند:
-سلام حاج آقا انشاءالله نماز و روزهایتان قبول باشد!
-نماز و روزهای شما هم قبول باشد! غرض از مزاحمت میخواستم مراتب تشکر خود از شما را، به خاطر مساعدتهایتان جهت ملاقات با زندانیهای اعتصاب کننده به اطلاعتان برسانم.
-خواهش میکنم شما لطف دارید!
-من به خاطر اینکه شما به عهد خود وفا کردید، از شما تشکر میکنم. ضمناً میخواستم عرض کنم این زندانیهای ما امانت هستند. مواظب وضعها آنها، خصوصا» بعد از پشت سر گذاشتن این اعتصاب نسبتاً طولانی، باشید.
-حتماً!
-من بیشتر از این مزاحم وقتتان نمیشوم. خدا حافظ شما.
-خواهش میکنم، خدا حافظ شما.
بدین ترتیب از سالن انتظار زندان رجایی شهر، کرج خارج شدیم. خانوادهها در محوطه بیرونی زندان در قسمت سایهی حصار بلند آن جهت مختصر استراحت زیلو پهن کردند و…
در همین زمان آقا فقیهی یکی از وکلای محترم زندانیان با یکی از خانوادهها تماس گرفت و قرار شد با ایشان دیداری داشته باشیم. بههمراه جمعی از اعضای خانوادهها به دیدارشان رفتیم و در حوالی میدان صنعت با ایشان ملاقات کردیم. جریان ملاقات با اعتصابیون و آخرین وضعیت آنها را مرور و بعضی راهنماییهای لازم توسط ایشان صورت گرفت و به مواردی اشارهکردند که مایه امیدواری برای پیگیریهای خستگی ناپذیر خانواده میباشد.
توضیحات:
1-حرکت ملی آذربایجان: تشکیلات خاصی نیست بلکه یک نهضت عمومی است و متولی خاصی ندارد. تمامی طیفها، محافل، جریانها و تشکیلاتهای با نام و بینام، و نیز تعداد کثیری از فعالین منفرد را که با در نظر گرفتن منافع ملی مردم آذربایجان مشغول فعالیت هستند، در بر میگیرد.
2- یئنی گاموح: در سال 1374-1375 آقای دکتر محمود علی چهرگانی از تبریز برای نمایندگی مجلس نامزد شدند. به دنبال رد صلاحیت ایشان در فروردین 1375 و عدم قرائت رأیهای اخذ شده در دور دوم انتخابات، تنشهایی در تبریز و بعضی شهرهای دیگر به وقوع پیوست. در ادامه آقای دکتر چهرگانی به دفعات دستگیر، بازجویی و زندانی شدند.
آقای دکتر چهرگانی بعد از آزادی از زندان، برای مداوا به خارج از کشور سفر کردند و در ادامه اقامت خود در خارج، تشکیلاتی تحت عنوان «گونئی آذربایجان ملی اویانیش حرکاتی» یعنی (حرکت بیداری ملی آذربایجان جنوبی) ایجاد کردند که اختصاراً به نام «گاموح» شناخته شد.
تشکیلات «گاموح» سالها تحت همین نام فعال بود و به طور نسبی اعضا و هوادارانی جذب صفوف خود کرد. به قرار اطلاع از پنج – شش سال پیش بدین سو بین اعضا و هواداران تشکیلات گاموح در داخل با رهبری و بخش خارج از کشور این تشکیلات اختلافاتی به وجود آمده بود که عمدتاً به چگونگی مدیریت، عدم ثبات در موضعگیرها و نیز نوع روابط با سایر فعالین حرکت ملی آذربایجان بر میگشت.
در ادامه افراد ناراضی که همان پنج نفر فوقالذکر میباشند ارتباط خود را با خارج از کشور قطع و اقدام به اصلاح اساسنامه و مرامنامه تشکیلات «گاموح» کرده و نیز با افزودن پیشوند «یئنی» به معنی «نوین» بهابتدای نام «گاموح» خواستند حساب داخل را از «گاموح» و رهبری آن در خارج تفکیک کنند و البته طبق اظهار خود دستگیر شدگان فوقالذکر، آنها قصد جدی داشتهاند که با ارائه اساسنامه و سایر اسناد خود به وزارت کشور، در خواست مجوز فعالیت رسمی و علنی کنند که قبل از نیل به این مقصود توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده و تا کنون در بازداشت و زندان به سر میبرند. لازم به ذکر است افراد دستگیر شده فوقالذکر حدود سه سال پیش نیز دستگیر و به اتهام عضویت در تشکیلات «گاموح» محاکمه و محکوم شده بودند. و این دستگیری، محاکمه و محکومیت مجدد برای یک اتهام و هزینهی مضاعف میباشد.
اکبر آزاد – فعال مدنی و حقوق بشر