آراز نیوز

ارگان خبری تشکیلات مقاومت ملی آزربایجان

دیرنیش
پنج شنبه ۲۳ام مرداد ۱۴۰۴
آخرین عناوین
شما اینجا هستید: / نوشتار / نگاهی بر دیدگاه‌های آقای اکبر اعلمی نماینده‌ی سابق تبریز در مجلس شورای اسلامی ایران

یادداشت سیاسی آرازنیوز؛

نگاهی بر دیدگاه‌های آقای اکبر اعلمی نماینده‌ی سابق تبریز در مجلس شورای اسلامی ایران

نگاهی بر دیدگاه‌های آقای اکبر اعلمی نماینده‌ی سابق تبریز در مجلس شورای اسلامی ایران
10 جولای 2015 - 00:02
کد خبر: ۱۶۴۲۸
تحریریه آرازنیوز

اخیرا مطلع شدیم که آقای اکبر اعلمی نماینده شهر تبریز در مجلس ششم و هفتم به طرح نظرات و دیدگاه‌های خود در شبکه اجتماعی فیسبوک در خصوص آزربایجان به طور کلی و حرکت ملی آزربایجان به طور اخص پرداخته‌اند که البته با واکنش‌های متفاوتی همراه بوده است.

بررسی افکار و نظرات اکبر اعلمی به عنوان نماینده‌ای که در اوان رویدادهای خرداد ۸۵ با نطقی که رنگ و بوی مطالبات آزربایجان و تبعیض‌های رواداشته بر آن داشت توانست محبوبیت خاصی در بین مردم تبریز و آزربایجان و البته فعالین مدنی آزربایجان بدست آورد، می‌تواند مثمر ثمر باشد.

اکبر اعلمی متولد مرداد ۱۳۳۳ در بندر ترکمن به دنیا آمده است اما در خانواده‌ای از اهالی منطقه‌ی هادیشهر در ساحل رود آراز  بزرگ شده است. وی در مجلس ششم و هفتم شورای اسلامی ایران به عنوان نماینده‌ی اصلاح‌طلب برای شهر تبریز نمایندگی کرده است. وی تحصیلات خود را در سه رشته تحصیلی علوم اقتصادی با گرایش بانکداری از دانشگاه علامه طباطبائی، حقوق- علوم قضائی از دانشکده علوم قضائی- ۱۳۶۶ و اقتصاد بینالملل از دانشگاه علامه طباطبائی- ۱۳۷۵ در مقطع کارشناسی ارشد به پایان رسانده است.

چنانکه در بالا اشاره کردیم آقای اکبر اعلمی در دو نوشته فیسبوکی به موضوع آزربایجان و وضعیت فعلی آن پرداخته و به طرح دیدگاه‌های خود پرداخته‌اند که سروصدای نسبتا زیادی برپا کرده و به موضوع بحث و گفتگوی کسانی که دغدغه‌ی حقوق بشر و آزربایجان دارند بدل گشته است. در این یادداشت سعی می‌کنیم تا با نگاهی بر نوشته‌های اخیر آقای اعلمی به تحلیل و بررسی آن نیز بپردازیم.

جناب آقای اعلمی، در نوشته‌ای با عنوان «الحاق دو آذربایجان و ملاحظات پیرامون آن!؟» همان طور که از صورت آن پیداست به مبحث استقلال و جدایی آزربایجان از ایران توجه و در ادامه به بیان دیدگاه‌های خود پپرداخته‌اند.

آقای اعلمی در یادداشت خود نوشته‌اند: «یک-ایران سرزمینی است مشاعی و همه سکنه آن در وجب به وجب این سرزمین و جزءجزء منابع و ثروت آن سهیمند. از طرفی آذربایجانیان در نقاط مختلف این کشور پراکنده و در آن ریشه دوانیده اند به نحوی که نمی توان نقطه ای را یافت که در آن ترک زبانی وجود نداشته باشد. براین اساس می توان استدلال کرد که مردم آذربایجان به نسبت جمعیت بزرگی که دارند در تاریخ، جغرافیا و منابع غنی این سرزمین سهیمند.»

استدلال ایشان برای سهیم بودن ملت آزربایجان در تاریخ، جغرافیا و منابع غنی این سرزمین با ایران از این جهت صورت می‌یابد که آزربایجانیان در سراسر ایران پراکنده شده‌اند.  این مسئله را می‌توان از دو منظر بررسی کرد. یک اینکه به تاریخ رجوع شود و دو اینکه به تاریخ چند دهه‌ی اخیر ایران نگاهی افکند. برای پراکندگی آزربایجانیان در ایران از منظر تاریخ، می‌توان به مهاجرت ایل قشقایی از آزربایجان به منطقه‌ی جنوب ایران و مهاجرت به خراسان در زمان نادرشاه افشار اشاره نمود. اما دیگر پراکندگی‌ای که به احتمال زیاد مقصود آقای اعلمی است پراکندگی اکنون آزربایجانی‌ها در شهرهای مختلف ایران است که در نتیجه‌ی عوامل مختلف مجبور به جلای وطن نموده و در دیگر نقاط کشور سکنی گزیده‌اند.

سانترالیسم موجود که منجر به [به اصطلاح مسئولان جمهوری اسلامی] توسعه‌ی نامتوازن می‌گردد باعث می‌شود تا سهولت انباشت سرمایه در مرکز افزایش یافته و بدین ترتیب امکانات بهداشتی و درمانی، تحصیلی و شغلی و رفاهی توسعه‌ای متفاوت و با اختلاف فاحش با سایر نقاط  بدست دهد. همین امر موجب میشود تا جمعیت چند ده میلیونی آزربایجان برای بقا و زندگی مرفه به مناطقی چون تهران مهاجرت کنند و به اصطلاح پراکنده شوند. مع‌ذلک آزربایجان در طول تاریخ چنانچه از اسناد و نقشه‌ها و آثار مورخان مشهود است جغرافیای یکپارچه‌ای داشته است؛ بنابراین شرایط آزربایجان و ملت آزربایجان با برخی از اقوام مانند ارمنی‌ها و سایر اقوام دیگر که به صورت پراکنده در جای جای ایران سکونت دارند متفاوت است.

ایشان در قسمت دیگری از نوشته‌ی خود بیان می‌دارند که: « دو-فرض می کنیم که مطابق با نقشه تقسیمات کشوری در سال ۱۳۰۶، زمینه لازم برای استقلال آذربایجان مرکب از آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، زنجان و اردبیل و الحاق آن به جمهوری آذربایجان فراهم و همه شهروندان ساکن در آنها هم به این الحاق رضایت دادند. باتوجه به اینکه کل مساحت این چهار استان مجموعا از ۱۲۲ هزار کیلومتر تجاوز نمی کند و کل مساحت جمهوری آذربایجان هم ۸۶۶۰۰ کیلومتر است، در صورت یکپارچه شدن دو آذربایجان، قهرا وسعت آن از ۲۱۰۰۰۰ کیلومتر تجاوز نخواهد کرد. اکنون ضمن تاکید بر وجود برخی تبعیضهای فرهنگی و اقتصادی و ضرورت احترام به مطالبات قانونی و مشروع اکثریت مردم آذربایجان که بارها به آنها اشاره کرده‌ام، از گروه بسیار کوچکی که بر طبل جدائی طلبی و پیوستن آذربایجان ایران به جمهوری آذربایجان می کوبند غافل از اینکه بر سر شاخ می برند، باید پرسید؛ کدام عقل سلیمی می پذیرد که آذربایجانیان از قدرالسهم خود در سرزمینی به وسعت بیش از ۱۶۴۸۰۰۰ کیلومتر مربع با همه قدرت، ثروت، منابع طبیعی و ذخایر نفتی آن چشم پوشی کرده و به کشوری با وسعت ۸۶۶۰۰ کیلومتر بپیوندد و پس از الحاق به تشکیل کشوری تن دهند که کل وسعت آن ۲۱۰۰۰۰ کیلومترمربع یعنی حدود ۱۲٫۷ درصد سرزمین کنونی خواهد شد!؟»

طبق این نوشته؛ ایشان مدعی هستند که عقل سلیم برای جدایی آزربایجان جنوبی و الحاق آن به «جمهوری آزربایجان» پاسخ منفی می‌دهد؛ زیرا در صورت الحاق دو آزربایجان جنوبی و شمالی و تاسیس کشور واحد آزربایجان مساحت کل آن به ۲۱۰۰۰۰ کیلومترمربع می‌رسد که از نظر ایشان مساحت کوچکی است. در نگاه نخست طرح چنین دیدگاهی از فردی که به نوبه‌ی خود دستی در سیاست داشته و دارای تحصیلات عالی در چند رشته از دانشگاه‌های معتبر کشور می‌باشد تعجب براگیز است. زیرا بررسی موضوع جدایی‌طلبی را نمی‌توان به قدری تقلیل داد که تنها با مطرح نمودن مساحت کشور و منابع، آن را رد کرد یا آن را غیرعقلانی توصیف نمود. علی هذا بر همگان عیان است که رفاه شهروندان کشور و یا پیشرفت در حوزه‌ی علمی نمی‌تواند با فاکتور مساحت و منابع مورد بررسی قرار گیرد؛ زیرا نمونه‌های کشورهای کوچک و مرفه در دنیا کم نیست.

علاوه برآن معتقدیم که آزربایجان جنوبی به قدری از منابع مادی برخوردار است که بتواند راه توسعه را بپیماید و نیازی به منابع ایران نداشته باشد. هم اکنون و در حال حاضر ملت آزربایجان شاهدند که با وجود زمین‌های حاصلخیز آزربایجان کشاورزی در چه وضعیتی قرار دارد که اگر در خوشبینانه‌ترین حالت تقصیر وضعیت کنونی کشاورزی آزربایجان را به گردن بیکفایتی حکومت مرکزی ایران بنهیم باز نمی‌توان مدعی شد که آزربایجان در بی‌میلی به مرکز از عقل سلیم پیروی نمی‌کند. ما معتقدیم که نقشه‌ی سیاسی سال ۱۳۰۶ که در نوشته‌ آقای اعلمی به آن اشاره شده است به دلایل امنیتی و گرفتن روحیه‌ی خودباوری و غرور ملی و اعتماد به نفس در ملت آزربایجان تغییر و به حالت کنونی درآمده است. تکه پارچه کردن آزربایجان سیاستی بود که در رژیم پهلوی با اهداف نژادپرستانه و استعماری اجرا می‌شد و جمهوری اسلامی نیز با عملکرد خود وفاداری به این سیاست و طرز تفکر را بر ما و ملت آزربایجان آشکار ساخته است.

در بخش پایانی این نوشته آقای اعلمی با اشاره به قراردادهای گلستان و ترکمنچای میان دول روس و قاجار، مدعی شده‌اند که «اگر دولت و ملت ایران و در راس آن مردم غیور و وطندوست آذربایجان و همچنین دولت و ملت جمهوری آذربایجان خواهان الحاق و پیوستگی مجدد میان این دو باشند همه ما از آن استقبال خواهیم کرد، اما پرواضح است که در این صورت، این واحد کوچکتر و جزء جدا شده است که باید به واحد بزرگتر و پیکره اصلی خود ملحق و در تاریخ، جغرافیا، اقتدار، افتخارات و منابع و مواهب طبیعی سرزمین بزرگ و قدرتمندی به وسعت ۱۶۴۸۰۰۰ کیلومتر مربع سهیم گردد.»

لازم است تا ایشان به عنوان یک فرد سیاسی در قبال سخنان و نوشته‌هایی که به ایشان منتسب است پاسخگو باشند. اگر به حق تعیین سرنوشت سیاسی هر ملت معتقد باشیم باید شرایط را برای آن محیا سازیم. این همان حقوق سیاسی است که در میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی به آن اشاره شده است. بنابراین ادعای جناب آقای اعلمی مبنی براینکه «باید» واحد کوچکتر به واحد بزرگتر الحاق گردد از هیچ مشروعیت حقوقی برخوردار نیست و بایستی به رای مردم هرآنچه که باشد احترام گذاشت. حال این رای خواه جدایی آزربایجان جنوبی از ایران و الحاق آن به کشور جمهوری آزربایجان باشد یا آنچه که ایشان به آن اشاره نموده‌اند.

ما مخالف تفکر تمامیت‌خواهی در ایران هستیم؛ زیرا واقعیت برخلاف آن چیزی است که مورخان دولتی بعد از به روی کار آمدن رضا شاه بر مسند قدرت سیاسی کشور نگاشته و تبلیغ شده است. ایران سرزمینی کثیرالمله بوده است که فرهنگ هیچ قومی در آن بر دیگری مستولی نگشته بود و بویژه در ۲۵۰ سال حکومت قاجار نیز مملکت به صورتی فدراتیو سنتی اداره می‌شد. تمامی زبان‌های ترکی و فارسی و عربی از یکدیگر تاثیر گرفته و بر واژگان خود افزوده‌اند. با این حال امروز شاهد آن هستیم که فارسیزاسیون تحت لوای ایرانیت و اتحاد بر سایر ملل ایران تحمیل گشته و سیستم حکومتی سالانه میلیاردها تومان از منابع ارزی کشور را خرج زنده نگه داشتن زبان فارسی کرده و واژگان عربی و ترکی آن را از آن تصفیه می‌نماید.

نزدیک به یک قرن است که حکومت سانترالیستی در تهران قدرت سیاسی کشور را تسخیر کرده و با سیاستهای نژادپرستانه‌ی آرایایی-فارسی تیشه بر فرهنگ تاریخ و عزت نفس ملی سایر ملل غیر فارس می‌زند. نژادپرستی حکومتی در ایران چیزی نیست که بتوان آن را کتمان نمود که موجد نگاه امنیتی به حاشیه از سوی سیاستمداران مرکز و طبیعتا به دنبال آن عدم توسعه‌ی زیرساخت‌های آن مناطق را حاصل نموده است.

عدم بسترسازی برای رشد فرهنگ بومی و ملی این مناطق که منجر به عزت نفس و اعتماد به نفس ملی در آحاد آن جامعه شده و زیرساخت‌های لازم برای بوجودآمدن نهادهای مدنی و به تبع آن جامعه مدنی می‌شود سلب می‌شود.

استعمار داخلی نه به صورت مستقیم بلکه با اعمال سیاست‌هایی خودبیگانه‌ساز و تهی کردن افراد یک جامعه از شعور جمعی و اتحاد و همبستگی بی‌شک افسردگی جمعی و بدبین شدن به ملت و جامعه‌ی مادری خود را در پی می‌آورد و این یعنی عدم توسعه‌ی سیاسی و به دنبال آن عدم توسعه‌ی اقتصادی.

در یادداشت دوم آقای اعلمی به دو سوال از سوالات در قسمت نظرات نوشته قبلی پاسخ داده و با دید نسبتا وسیع‌تری به موضوع نظر افکنده‌اند. در دومین نوشته اما آقای اعلمی به مقایسه‌ی اقتصاد استان‌ها نظری افکنده و گفته که «این که همه ثروت ایران به اصفهان و شیراز و کرمان و یزد سرازیر می شود یک ادعای واهی و بی اساس است.»

با تجربیاتی که آقای اعلمی از دو دوره نمایندگی در مجلس بدست آورده‌اند طبیعتا جای هیچ بحثی باقی نمی‌ماند که ایشان احاطه لازم در مورد نحوه‌ی تخصیص اعتبارات استانی را دارا میباشند. به اعتقاد آقای اعلمی سیستم توزیع اعتبارات برای استانها آغشته به تبعیض نبوده است. اما در جای دیگری از همین نوشته اشاره می‌کنند که چون آقایان هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی روسای جمهور سابق ایران از استان‌های کرمان و یزد بوده‌اند «در این بین کرمانی ها و یزدی هائی هم که از رانت قدرت دو رئیس جمهور به نان و نوائی رسیده اند به سرمایه گذاری و جلب سرمایه در مناطق خود پرداخته اند.» با در نظر گرفتن سیستمی که با عوض شدن رئیس جمهورش منطقه‌ای خاص ترقی می‌کند طبیعتا در بعد وسیعی می‌توان نگاه امنیتی  و استعماری به مناطق غیرفارس از سوی حاکمیت را بدان تعمیم داده و تخمین‌هایی دراین باره زد.

با تمام این اوصاف نظری به آمار و ارقام مرکز آمار ایران انداختن خالی از لطف نخواهد بود. طبق اعلام مرکز آمار کشور در سال گذشته؛ سرانه تولید ناخالص استانها به ازای هر نفر به قرار زیر میباشد:

•    تهران ۷۶۶۰ هزار تومان
•    استان یزد ۵۴۲۰ هزار تومان
•    استان سمنان ۵۳۵۰ هزار تومان
•    استان مرکزی ۵۲۵۰ هزار تومان
•    استان اصفهان سرانه ۴۷۷۰ هزار تومان
•    استان خراسان جنوبی سرانه ۳۹۷۰ هزار تومان
•    هرمزگان با سرانه تولید ناخالص ۳۹۰۰ هزار توما
•    آزربایجان شرقی سرانه ۳۶۷۰ هزار تومان
•    زنجان با سرانه ۳۵۸۰ هزار تومان
•    استان اردبیل با سرانه تولید ناخالص ۳۲۳۰ هزار تومان در رتبه بیست و یکم کشوری قرار دارد
•    آزربایجان غربی با سرانه ۲۸۲۰ هزار تومان، کردستان با سرانه ۲۷۱۰ هزار تومان

همچنین سرانه‌ی سپرده‌گذاری در بانک‌های استان‌ها نیز قابل توجه و تامل است. استان آزربایجان‌شرقی با ۳٫۷ میلیون جمعیت با سپرده‌گذاری میانگین ۳۶۶۸ هزارتومان برای هر نفر در رتبه‌ی یازدهم کشور بعد از استان‌های تهران، اصفهان، یزد، فاس، بوشهر، قم، مازندران، سمنان، خوزستان و البرز قرار دارد. استان زنجان در رتبه‌ی هفدهم بعد از استان‌های کرمان،مرکزی، خراسان رضوی، قزوین و هرمزگان جای گرفته است. اردبیل نیز جایگاه ۲۵ را در سرانه‌ی سپرده‌گذاری در بانک‌ها را به خود اختصاص داده است. آزربایجان غربی یک پله پایین‌تر از اردبیل قرار گرفته است.

با در نظر گرفتن جمعیت استانهای آزربایجان و نیروی کار جوان، مستعد و تحصیلکرده، منابع زمینی فراوان و جادبه‌های گردشگری بی‌نظیر وضعیت صنعت در استان‌های آزربایجان نباید با برخی استانهای محروم مقایسه گردد و وضعیت اقتصاد و صنعت آزربایجان بدینگونه توجیه گردد. این در حالی است که آقای اعلمی در نوشته‌ی خود به طور تلویحی به پیشرفت بسیار سریع استان‌هایی چون کرمان اشاره کرده‌اند ولی با توجه به شناخت نزدیک ایشان از آن منطقه معتقدند که هنوز از مناطق محروم کشور محسوب می‌شود.

در اینکه آقای اعلمی در این مورد منصفانه سخن می‌گویند شکی نیست اما مسئله اینجاست که آزربایجان قبل از جایگیری سیستم سانترالیستی و نژادپرستانه در ایران قدرتمندترین اقتصاد و نیروی کار را داشت علاوه بر آن زیرساخت‌های اقتصادی محکم آن و البته بهره‌مندی آزربایجان از مردمی کوشا و زحمتکش، طبیعتا وضعیت آزربایجان را متفاوت از کردستان و سیستان و بلوچستان و خوزستان باید بررسی کرد. اما در این بین سرعت توسعه در نقاطی چون کرمان، اصفهان، یزد و سمنان جای تامل و تحقیق دارد.

نکته‌ی دیگری که در صفحه شخصی فیسبوک آقای اعلمی حول حوش این مطالب جلب نظر کرد، کامنت‌های ایشان در پاسخ به مردم بود که موجب آزردگی خاطر برخی از کاربران فیسبوکی، تعجب برخی هواداران و واکنش برخی دیگر شد.

ایشان در برخی از کامنت‌هایی که در پاسخ به کاربران فیسبوکی درج کرده‌اند از لحنی آمرانه، تحقیرآمیز و توهین‌آمیز استفاده کرده‌اند که به عنوان یک شخصیت سیاسی و از کسی که دو دوره تجربه‌ی نمایندگی مردم تبریز در مجلس را دارد انتظار نمی‌رفت.

سردبیر وبسایت خبری-تحلیلی آرازنیوز
نوزدهم تیرماه هزار و سیصد و نود و چهار

روی خط خبر