قلب آزربایجان دیگر نمیتپد

👤 داود شیری
دریاچه اورمیه روزگاری پهنهای وسیع از آب و زندگی در قلب آزربایجان بود. این دریاچه تنها یک اکوسیستم طبیعی نبود بلکه بخشی از هویت جمعی مردم، حافظه تاریخی و فرهنگی و ستون اصلی معیشت میلیونها نفر بود. اما امروز آنچه از اورمیه باقی مانده نتیجه سوءمدیریت، پروژههای هدفمند و رانتهایی است که نه تنها طبیعت بلکه زندگی و ساختار اجتماعی مردم تورک را هدف گرفتهاند.
خشکاندن اورمیه به هیچ وجه یک پروژه تصادفی یا صرفاً محیطزیستی نبود. بررسی روند اقدامات نشان میدهد که هدف اصلی، تغییر ترکیب جمعیتی منطقه وکاهش جمعیت بومی تورک بوده است. در غیاب این جمعیت، فرصت ایجاد شد تا گروههای غیر بومی مانند کوردها در منطقه جا داده شوند. این تغییر جمعیتی پیامدهای اجتماعی و فرهنگی عمیقی دارد و رابطه تاریخی مردم با زمین و منابع طبیعی را از بین برده است.
از منظر اقتصادی، اثرات این پروژه فاجعهبار است. کشاورزی، ماهیگیری و صنایع کوچک در اطراف دریاچه که روزگاری منابع درآمد اصلی مردم بودند اکنون یا کاملاً از بین رفته یا با بحران شدید مواجهاند. کاهش منابع آبی و نابودی زمینهای کشاورزی باعث مهاجرت اجباری جوانان و افزایش فقر و بیکاری شده است. گزارشهای میدانی نشان میدهند که خانوادههایی که سالها در این مناطق زندگی کرده بودند اکنون به دلیل کمبود آب و خاک مناسب مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شدهاند.
از نظر اجتماعی، خشکاندن اورمیه به معنای از بین رفتن شبکههای محلی و سبک زندگی مردم تورک است. روستاها و شهرهای کوچک وابسته به منابع دریاچه که روزگاری جوامع فعال و مستقل بودند اکنون در معرض فروپاشی فرهنگی و اجتماعی قرار دارند. مدارس، بازارها و مکانهای تجمع محلی به دلیل کاهش جمعیت و مهاجرت نابود شده یا تعطیل شدهاند.
اورمیه همچنین یک ابزار سیاسی و امنیتی بوده است. ایجاد بحران محیطزیستی بهانهای برای کنترل جمعیت، محدودسازی اعتراضات مردمی و سرپوش گذاشتن بر ناکارآمدی مدیریتی فراهم کرده است. با ایجاد فشار اقتصادی و بحران معیشتی، امکان سازماندهی اعتراضات محلی و مقاومت جمعی کاهش یافته است.
از منظر هویتی و فرهنگی، تأثیرات خشکاندن اورمیه عمیق است. این دریاچه بخشی از حافظه تاریخی مردم تورک بود و در شعر، موسیقی و خاطرات نسلها نقش داشت. با از بین رفتن آن نه تنها منابع طبیعی بلکه بخشی از فرهنگ و هویت مردم نیز آسیب دیده است. بسیاری از آیینها، جشنها و مراسم محلی که به آب و طبیعت اورمیه وابسته بودند اکنون از بین رفته یا به حاشیه رانده شدهاند.
پیامدهای زیستمحیطی نیز قابل توجهاند. کاهش سطح آب، افزایش شوری و تغییر اکوسیستم باعث نابودی گونههای گیاهی و جانوری شده است. گرد و غبار نمکی که از بستر خشک دریاچه برخاسته سلامت مردم منطقه را تهدید میکند و مشکلات تنفسی و بیماریهای مزمن را افزایش داده است.
برای مقابله با این بحران، اقدامات مستند و تحلیلهای دقیق ضروری است. ثبت آسیبها، بررسی تغییرات جمعیتی، پیگیری معیشت مردم و تحلیل پیامدهای اجتماعی و فرهنگی از جمله اقداماتی هستند که میتوانند به فهم درست و جلوگیری از آسیبهای بیشتر کمک کنند. فعالان محیطزیست، روزنامهنگاران و نهادهای مدنی باید صدای واقعی مردم تورک را به جامعه ملی و جهانی برسانند تا پروژههای مشابه دیگر نتوانند این حجم از خسارت را وارد کنند.
خشکاندن اورمیه نمونهای آشکار از پروژهای است که در آن طبیعت، معیشت و هویت مردم همزمان هدف قرار گرفتهاند. این تجربه هشداری است برای همه که محیطزیست و جامعه را نمیتوان از سیاست و قدرت جدا دید و هرگونه سوءمدیریت یا هدفمندسازی میتواند اثرات جبرانناپذیری بر نسلهای آینده داشته باشد.
با توجه به زمزمههایی که در اکثر اجتماعات در مورد خشکاندن عمدی دریاچه اورمیه شنیده میشود، شعارهای جسته و گریخته در اعتراضهای محلی و همچنین عملیاتی شدن فاز دو پروژه ابرسانی از عمان به دل کویر، احتمال شکلگیری اعتراضات مردمی در آینده وجود دارد و ممکن است شدت بگیرد. این مسئله هشداری است برای مسئولان و جامعه که صدای مردم و معیشت آنان نمیتواند نادیده گرفته شود.