مقاله به قلم بابک چلبیانلی؛ «تمرکززدایی یا فریب افکار عمومی؟»
آیا ایران پس از جنگ با اسرائیل به سوی فدرالیسم گام برمیدارد؟

آراز نیوز؛ مقالهی منتشر شده در وبسایت E-International Relations به قلم بابک چلبیانلی نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران در پی جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل در خردادماه امسال، با ترکیبی از ناسیونالیسم و وعدههای اصلاحات اداری، به دنبال بازسازی مشروعیت سیاسی خود است.
این مقاله با عنوان «تمرکززدایی یا فریب افکار عمومی؟ قمار ایران پس از جنگ»، از افزایش بیسابقه شعارهای وحدت ملی و تلاشهای رئیسجمهور اصلاحطلب، مسعود پزشکیان، برای تفویض اختیارات به استانداران میپردازد؛ اقدامی که از سوی برخی «فدرالیسم پنهان» و از سوی دیگر «انحرافی برای جلب رضایت افکار عمومی» تلقی شده است.
نویسنده یادآور میشود که فدرالیسم در تاریخ معاصر ایران همواره تابویی سیاسی بوده است. حتی در دوران محمد خاتمی، که فدرالیسم را «شکل مطلوب حکومت مردمی» خوانده بود، اجرای آن به دلیل تضاد با قانون اساسی غیرممکن اعلام شد.
با این حال، پزشکیان که خود از تورکهای آذربایجانی استان آذربایجان غربی است در ماههای اخیر بارها تأکید کرده که «استانداران باید مانند رئیسجمهور استان خود عمل کنند» و وعده داده که بروکراسی تمرکزگرا را کاهش دهد. اما دولت او تأکید دارد که این اقدامات در چارچوب قانون اساسی فعلی است و هیچگونه پارلمان یا خودمختاری منطقهای در کار نخواهد بود.
منتقدان از جمله فعالان ملتهای تحت ستم، نظیر آذربایجانیها، کردها و بلوچها، این اقدامات را صرفاً «ظاهری» دانسته و معتقدند بدون اصلاحات ساختاری و تضمین حقوق فرهنگی و زبانی، مشکلات اساسی حل نخواهد شد. رسانه آراز نیوز چنانچه در این مقاله نیز آمده، هشدار داده بود که «تفویض اختیارات بدون ساختار فدرال واقعی، نوعی تبلیغات است».
بیشتر بخوانید: وعده تفویض اختیار به استانها در ساختاری متمرکز و ناکارآمد
نویسنده هشدار میدهد که تقویت ناسیونالیسم فارسی، اگرچه در کوتاهمدت انسجامی موقت ایجاد کرده، در بلندمدت میتواند تنشهای اتنیکی را عمیقتر کند. چنانچه بحرانهای زیربنایی نظیر کمآبی، فقر، و تبعیض اقتصادی، زبانی و فرهنگی ادامه یابد، اقدامات ظاهر از این دست میتواند مشروعیت رژیم را با بحران روبرو کند.
نویسنده هشدار میدهد که در صورت عدم اصلاحات بنیادی، تبعیضهای موجود بین مرکز و پیرامون میتواند شکافهای موجود را عمیقتر کرده و مشروعیت قدرت مرکزی را در مناطق مختلف کشور با بحران مواجه سازند؛ بهویژه اگر وعدههای تمرکززدایی صرفاً در سطح گفتار باقی بمانند.
در پایان، نویسنده مقاله بابک چلیبانلی، نتیجه میگیرد که ایران نه بهسوی فدرالیسم، بلکه به سمت نوعی «تمرکززدایی ظاهری» پیش میرود؛ سیاستی اضطراری برای بقای رژیم، نه اصلاحی ساختاری. و تا زمانی که این تمرکززدایی به توزیع واقعی قدرت و پذیرش واقعیت چندملیتی ایران منتهی نشود، موضوع بازتولید بحران مشروعیت پابرجا خواهد بود.