آراز نیوز

ارگان خبری تشکیلات مقاومت ملی آزربایجان

دیرنیش
جمعه ۱۰ام فروردین ۱۴۰۳
شما اینجا هستید: / تشکیلات / رژیم جمهوری اسلامی آخرین حاکمیت دودمان و سلسله فارس‌ها در ایران خواهد بود

رژیم جمهوری اسلامی آخرین حاکمیت دودمان و سلسله فارس‌ها در ایران خواهد بود

رژیم جمهوری اسلامی آخرین حاکمیت دودمان و سلسله فارس‌ها در ایران خواهد بود
4 فوریه 2023 - 20:04
کد خبر: ۶۲۸۹۳
تحریریه آرازنیوز

در پی کودتای سوم اسفند رضاخان و پایان دادن به حکومت هزارساله ترکان در ایران، دوران استبداد رضاخانی با کمک اتاق فکر انگلیس آغاز شد. این درزمانی اتفاق افتاد که دنیا و خصوصاً منطقه در آستانه قرن بیستم رو به‌سوی تحول جدی بود. به وجود آمدن احزاب، نشریه، گفتمان دموکراسی و شیوه اداره کشور، به وجود آمدن رادیو و تلویزیون همه و همه خبر از یک تحول جدی در منطقه داشت.

انقلاب روسیه، جنگ استقلال ترکیه، انقلاب مشروطه در ایران و حرکات دموکراتیک در قفقاز ازجمله اعلام موجودیت جمهوری‌های سکولار و دموکراتیک در قفقاز و از آن جمله تولد جمهوری دموکراتیک آذربایجان و کنده شدنش از روسیه، همه و همه پیام تولد دموکراسی را برای ایران مژده می‌داد. در این عوان بود که انگلیسی‌ها با همکاری محمود افشارها، رضاخان را طی یک کودتا به‌عنوان پادشاه ایران به حکومت رساندند. استبداد رضاخانی موجب بسته شدن تمامی روزنامه‌های آزاد، تعطیلی احزاب گردیده و کشور را به دامن دیکتاتوری فردی سوق داد. از اهداف اصلی حکومت رضاخانی پایان دادن به حکومت ترکان، ایجاد یک حکومت فارس محور و فارس زبان در ایران بود. این کار بدون سرکوب خشن نیروها و جنبش‌های جاری در کشور ازجمله عرب‌ها، بلوچ‌ها و خصوصاً ترک‌ها که اکثریت جامعه را شامل می‌شدند ممکن نبود. رضاخان این کار را با همکاری انگلیسی‌ها و نیروهای پان فارس در داخل و خارج از حاکمیت به نحو احسن انجام داد.

 بعد از تعویض رضاشاه با پسرش محمدرضا، این بار و باز در دوران مهم دیگری یعنی بعد از جنگ جهانی دوم، ایران یک دوران فلاکت‌بار دیگری را سپری کرد. اداره کشور به دست افراد نالایق و فاسد افتاد، دزدی، چپاول از سویی و استبداد سیاسی خشن از سوی دیگر بر کشور حاکم شد. در طول حاکمیت خاندان پهلوی همه احزاب سیاسی غدغن بودند. هیچ نشریه و افکاری آزاد نبود، صدای آزادی به گوش نمی‌رسید، انتقاد پذیرفته نبود، زبان همه ملیت‌های غیر فارس در سیستم آموزشی غدغن بود، حق‌وحقوق ملیت‌ها معنی نداشت و قوانین آشکار تبعیض علیه زنان وضع‌شده بود. (از قوانینی چون جمله چندهمسری، شهادت، طلاق، سرپرستی فرزند…) رواج مذهب شیعه و آخوندیسم از ترس نیروهای چپ و مترقی ازجمله عمل‌های ضد دموکراتیک پهلوی بود که موجب عقب‌ماندگی جامعه و سبب رشد و پرورش نیروهای مذهبی و ضد دمکراتیک شد.

 در طی این اعمال بود که نارضایتی اوج گرفته و راه را برای به قدرت رسیدن ارتجاعی دیگر، یعنی حکومت مذهبی- فاشیستی جمهوری اسلامی ایران هموار کرد. مردم نه چیزی خوانده بود و نه چیزی شنیده بود، نه حزبی بود و نه گروهی و نه روزنامه‌ای، فقط مسجد بود و منبر و یک عده مقلد بی‌خبر از دنیا و این چنان شد که دیدیم.

فرزند خلف پهلوی یعنی خمینی و جمهوری اسلامی جا پای حکومت شاه گذاشت و به لحاظ سیاست شوونیستی از حکومت رضاخان و محمدرضا سبقت گرفت. در پی به وجود آمدن خلأ قدرت و سرنگونی حکومت پهلوی، نیروهای ملی منصوب به ملل غیر فارس شروع به سازمان‌دهی نیروها و ملت خویش کردند. عربستان، آذربایجان، کردستان، بلوچستان و ترکمن‌صحرا هرکدام به‌نوعی تلاش بر اداره منطقه خویش و تغییر در شیوه اداره جامعه خود داشتند، ولی جمهوری اسلامی حوادث ۲۱ آذر آذربایجان را تکرار کرد و تلاش‌های محلی ملل غیر فارس را به شدیدترین وضع سرکوب کرد.

جمهوری اسلامی از روز نخست، حقوق ملل غیر فارس را نقض کرد. زبان فارسی را به‌عنوان تنها زبان کشور به همه ملل ایران تحمیل و تمامی فعالیت‌های فرهنگی سیاسی و ملی ملیت‌های غیر فارس را غدغن و یا محدود کرد. سیاست آسیمیلاسیون را شدیدتر از حکومت پهلوی پیش برد به‌طوری‌که طی این چهل‌وسه سال هزاران فعال ملی ملل غیر فارس زندانی و صدها تن اعدام شدند.

در پی اوج‌گیری فعالیت‌های ملل غیر فارس، جامعه ایران پولاریزه شد. نیروها و احزاب سراسری که قبل از بروز مسئله ملیت‌ها در ایران، از آزادی ملت‌ها، «حق تعیین سرنوشت سر حد جدایی»، «حق تعیین سرنوشت»، «حکومت فدرالی»، «انجمن‌های ایالتی و ولایتی» و سایره حرف می‌زدند، به ناگاه موضع عوض کرده و شروع به تبلیغ ترم‌هایی از قبیل ما همه ایرانی هستیم، ما همه یک ملت هستیم، کردند و این در نقطه مقابل خواست ملل غیر فارس بود که حکومت غیرمتمرکز با شرکت همه ملیت‌های ساکن ایران بر اساس وزن آنها در کشور را می‌خواستند.

آنها خواهان آموزش به زبان خویش بودند و هستند و اداره محل زندگی خود و ملت خویش را طلب می‌کنند اما ذهن آلوده جامعه فارس ایران تاب و تحمل حکومت غیرمتمرکز و برابری حقوق برای همه ملیت‌ها را ندارد. احزاب راست، مذهبی، اصلاح‌طلب، مجاهدین، حزب‌الله، مشروطه‌خواه پان ایرانیست‌ها، بخش بزرگی از نیروهای سابق چپ، حزب کمونیست کارگری، اکثریت، حزب توده و اکثر احزاب کوچک و بزرگ، همه و همه دید بسیار اشتباهی نسبت به حقوق ملل غیر فارس دارند که یا آن را به‌کل رد می‌کنند و یا در حد خجالت‌آوری فقط بحث آن را پیش می‌کشند تا شاید موردقبول مخالفین جمهوری اسلامی قرار بگیرند. برای اثبات این ادعا کافی است به جنبش کنونی و جاری علیه جمهوری اسلامی نگاه بکنید.

من معتقد هستم شعار زن زندگی آزادی شعار بسیار خوبی است ترجمه این شعار بستگی به تفکر افراد و احزاب می‌تواند متفاوت باشد. از نگاه من «زن» در این شعار یعنی برابری جنسی، آزادی زن از بردگی مرد و مذهب، برابری فرصت‌ها برای زنان و کلاً رفع تبعیض جنسیتی. «زندگی» به تصور من بیشتر برمی‌گردد به اقتصاد، داشتن یک حق زندگی انسانی، قانون کار مترقی، رفاه بیشتر، امنیت، کم کردن فاصله طبقاتی، کمک به طبقات ضعیف‌تر جامعه.

«آزادی» دنیای بسیار بزرگی است، علاوه بر آزادی‌های شخصی که شامل شیوه زندگی و انتخاب می‌باشد، یک نوع آزادی است که در سایه قرارگرفته است، آزادی ملیت‌های غیر فارس از یوغ شوونیسـم فارس حاکم بر ایران.

 ملل غیر فارس باید «آزاد» باشند به زبان مادری تحصیل کنند. باید «آزاد» باشند حکومت‌های محلی خویش را داشته باشند. باید «آزاد» باشند مجلس خویش را داشته باشند. باید در تقسیم ثروت و قدرت در کشور شریک باشند. باید برابری حقوق ملی همه ملیت‌های داخل ایران به رسمیت شناخته شود.

 امروز مدیای حاکم بر نیروهای مخالف جمهوری اسلامی گفتمان مسئله ملی را از دستور بحث‌ها حذف کرده‌اند. مسئله ملی معضلی است که بدون حل آن، پیاده کردن دموکراسی امکان‌پذیر نیست. جامعه ایرانی دموکراسی می‌خواهد ولی مستبدانه فکر می‌کند، آزادی می‌خواهد اما دیکتاتور منشانه عمل می‌کند. مغز بخش بزرگی از مردم ایران از دروغ و شانتاژهای شاه و شیخ پرشده و کار نیروهای دموکرات را برای رسیدن به یک جامعه دموکراتیک صدچندان مشکل کرده است.

اخیراً تعدادی از افراد سلبیریتی همراه رضا پهلوی (رضا پهلوی خود از سلبریتی‌های اعظم و بهترین هنرپیشه و بازیگر است) با دو جمله و «بدون در نظر گرفتن زبان» همه ایرانی‌ها را به اتحاد دعوت کرده‌اند. البته بسیار امیدوارکننده است که رضا پهلوی جایگاه خود را باز یافته، یعنی در حد یک «بازیگر»، «شومن»، «فوتبالیست» ایفای نقش می‌کند و تا این حد را هم می‌شود از وی پذیرفت. حال او به دنبال گرفتن وکالت‌نامه از «مردم ایران» است تا نمایندگی مبارزه با جمهوری اسلامی را داشته باشد. با شعاری که در پیش‌گرفته، «مرگ بر سه فاسد ملا چپی مجاهد» و یا «مرگ بر ارتجاع سرخ و سیاه» و تجزیه‌طلب خواندن همه‌کسانی که از حقوق ملی حرف می‌زنند، معلوم نیست تعریف ایشان از مردم ایران چه کسانی هستند.

نه‌تنها رضا پهلوی بلکه تمامی اتحاد عمل‌های مربوط به سیستم مرکزگرا مثل «شوراها»، «اتحادها» و «کنگره‌ها» و غیره که به همه مسائل می‌پردازند، نپرداختن آشکار به مسئله ملی نشان از این دارد که جامعه اپوزیسیون جمهوری اسلامی متأسفانه با خود تسویه‌حساب فکری نکرده و نمی‌خواهد قواعد بازی یک جامعه واقعاً دموکراتیک را قبول بکند.

 نفع مسئله ملی به زیان کل ایران است، اگر اوضاع بر همین منوال پیش برود ما با یک فاجعه روبرو خواهیم شد. جمهوری اسلامی از انشقاق نیروهای ضد رژیم سو استفاده کرده و با شعار «وای ایرانا»، «مبارزه با تجزیه‌طلب» چند صباحی دیگر به عمر ننگین خود ادامه خواهد داد. احتمال دیگر مسئله، جمهوری اسلامی در جریان این مبارزات و باوجود عدم توافق ضمنی در میان اپوزیسیون بر حل دمکراتیک مسئله ملیت‌ها، سرنگون خواهد شد که در صورت وقوع این امر، یک جنگ خانگی تمام‌عیار منتظر ایران خواهد بود.

من طی ۳۰ ساله گذشته آشنایی کامل به نیروها و احزاب ترک، کرد، بلوچ، عرب، لر، ترکمن دارم و می‌توانم ادعا کنند که هیچ‌یک از این ملت‌ها حاضر به پذیرش نظام شوونیسـتی دیگری نخواهند بود.

 در صورت وقوع یک جنگ داخلی ایرانی نخواهد ماند. امیدوارم هیچ موقع این اتفاق نیفتد. باید تمامی نیروهای بشردوست تلاش خویش را به‌کارگیرند که چنین اتفاقی نیفتد ولی این مسئله به اراده اپوزسیون فارس بستگی دارد که یا حاکمیت را با همه ملیت‌های دیگر به‌طور دموکراتیک تقسیم می‌کنند و یا از آنها گرفته موجب تجزیه ایران می‌شوند. البته درهرصورت حاکمیت فارس‌ها در ایران پایان خواهد یافت یا با گذار دموکراتیک و همکاری مشترک برای ایجاد یک ایران چندملیتی و حکومت‌های منطقه‌ای و یا با انحلال ایران و ایجاد هفت‌کشور متعلق به ملیت‌های ترک، کرد، بلوچ، عرب، ترکمن، لر و صدالبته فارس. انتخاب با پیشروان ملت حاکم است. منطقه آبستن حوادث مهمی است، فارس‌ها در اداره ایران ناموفق بوده‌اند و روند سال‌های اخیر نشان داده جمهوری اسلامی در ایران با تمامی منطقه و ملل دیگر و همسایه‌ها دشمنی آشکار داشته و دارد. ایران و حکومت فارس مدار شانسی برای زنده ماندن ندارد، با همکاری همه‌جانبه و با دراز کردن دست دوستی به‌سوی همه ملیت‌ها، برای ایجاد یک جامعه عاری از خشونت و دموکرات باید کوشا باشیم.

سعید عزیزی، نماینده تشکیلات مقاومت ملی آذربایجان در اروپا

استکهلم دی ۱۴۰۱

هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

روی خط خبر